نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Teimooo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
9
امتیازها
0
  • #3,821
سلام دوستان من دنبال رمانی میگردم که دختره وقتی پدرش میره مسافرت برادر ، زن باباش بهش دست درازی میکنه و بعد پدرش از خونه بیرونش میکنه چند سال بعد با مردی به نام فرزاد آشنا میشه واون مرد بهش میگه که قبلا دوستش داشته و چون سنش کم بوده باهاش ازدواج نکرده.
 

شکلاتییییی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
  • #3,822
سلام ببخشید من دنبال یه رمان میگردم که پسره بعد از چند سال از خارج میاد و اشتباه نکنم دکتر هست و دختره هم پرستاره و دختره باهاش لج هست چون قبلا بهش عشقش ابراز کرده بوده ولی اون رفته خارج فکر کنم اسم پسره پارسا بود لطف میکنید کمک کنید
رمان دو جلدی هستش رمان نیازم به تو خیلی دوس داشتنیع
 

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,823
سلام یه رمان بود دختره و پسره عاشق هم میشن پسره مذهبی بوده دختره نه زیاد شر بوده بعد پسره میگه برای اینکه من راحت باشم عقد کنیم و عقد میکنن .... بعد دختره یکی دیگه که خیلی پولدار و مد روز بوده پیدا میکنه این پسره که اسمش رضا بوده رو ول میکنه میره با اون پولداره بعد یه شب با پولداره میره مهمونی اونجا تو مهمونی پارتنر هارو عوض میکردن اینم عوض میشه ولی برای اینکه با اون نره تو راه خودشو از ماشین میندازه بیرون بعد افسردگی میگیره مامانش میبرتش مشهد اونجا با یه خانواده که به خیرین کمک میکردن آشنا میشه و یه بار جای یکی از دخترای اون خانواده میره پرستاری یه بچه معلول و میکنه که اونجا میبینه بابای این بچه معلوله همون رضا عشق سابقشه (دختره چشماش آبی بوده که تو افسردگیش تصمیم میگیره دیگه ابی نباشن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,824
سلام یه رمان رو چند سال پیش خوندم که اسمشو یادم نیست رمان در باره یه دختره بود که پدر و مادرشو توی تصادف از دست میده و پیش پدر بزرگش زندگی میکنه این دختر دانشجوی تاتره و پدر بزرگش میخواد که اون با پسر داییش که موسیقی خونده ازدواج کنه ولی اون راضی نمیشه تا اینکه باید برای اجرای یه تاتر از طرف دانشگاه به یه سفر برن شرط پدر بزرگش برای این سفر همراهی همون آقای نامزد یا پسر داییه
با پسر داییه حرف میزنه که همراهش نره ولی پسر داییه با دوستاش که استادای اون دخترن میره موقع برگشت تصادف میکنن و یه زن ومرد روستایی از اونا مراقبت میکنن واونا مجبور میشن به هم محرم شن بعد عاشق هم میشن با هم ازدواج میکنن
ترانه ات میشوم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,825
سلام دنبال یک رمانم که دختره فکر میکنم اسمش باران بود میره امریکا بعد اونجا به دلایلی محافظتی با یک سرگرد پلیس ازدواج صوری میکنه بعد جفتشون فراموشی میگیرن و دختره هم که صورتش داغون شده بوده با عمل جراحی صورتش رو تغییر میدن بعدش وقتی بر میگرده ایران بهش میگن قرار بوده با پسر عمویی که تا به حال ندیده ازدواج بکنه تا ثروت خانوادگی رو بدست بیارن ولی چون اون مرده ازش میخوان با یکی دیگه ازدواج کنه که البته همون پسریه که عاشقش بوده و حافظه اش رو از دست داده.
راستی دختره رگه های طلایی هم فکر کنم داشته باشه تو موهاش
ملکه عشق و یه سرچ بزن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,826
سلام.
یه رمانی بود که خانواده دختره یه کاری کرده بودن که از طرف پدر و مادرشون طرد شدن.حالا دختره فهمیده جریان چیه و پدر و مادر خودش مردن میاد ایران و با دایی خودش دوست میشه تا بهش ضربه عاطفی بزنه دایی هم عاشقش میشه. یه خونه هم نزدیک خونه پدر بزرگ مادربزرگ میگیره و با وسایلی که مادرش دوست داشت و پدر بزرگ و مادربزگه میدونستم دیزاین کرد .دختره هم آخرش میخواد ترکش کنه که میفهمه این داییش نیست... .
دختری به نام سیوا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,827
سلام.رمان درباره دختریه که پرستار یه پسر بچه میشه که پدرش خیلی پولداره و مادرش احتمالا دیوونه بوده و طلاق گرفته. از اون طرف پدر پسربچه از زنا متنفره و هیچ خدمتکار زنی نداره. برای همین دختره مجبور میشه که خودشو مثل پسرا کنه.
نیما
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #3,828
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Aabbcc

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
155
پسندها
176
امتیازها
728
مدال‌ها
3
  • #3,829
رمانی که دختره مشکل روحی روانی داشته باشه و لجباز و زبون دراز هم نباشه که چه بهتر اگر می شناسید لطفا معرفی کنید.
بازگشت ارام
 

Aabbcc

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
155
پسندها
176
امتیازها
728
مدال‌ها
3
  • #3,830
دنبال یه رمانی میگردم که دختره پرستار سه تا بچه میشد و بابای این بچه ها، عاشق دختره میشد و 14 سال از دختره بزرگتر بود، اسم همسر اول مرده، هم بنفشه بود که فوت کرده بود
دختره هم شبیه ناتالی پورتمن بود
زندگی خصوصی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا