سلام من دنبال یه رمانی هستم. در مورد یه دختری بود با موهای قرمز که دوتا داداش و یه خواهر داشت و داشت برای کنکور میخوند که پدرش فوت کرد و تلبکار اومد و بجای بدهی ازشون دختره رو میخواست دختره ام فرار کرد رفت پارک و صبح روز بعدش یه خانومی اومد اون و برد خونش و گفت برو حموم و وقتی رفت ازش فیلم گرفت و گفت یا وارد باند ما میشی یا فیلم رو پخش میکنم در اخرم وارد باند شد با یه سرهنگی اشنا شد ( یا شایدم سرگرد) و در اخر چون از این وضعیت خسته شده بود یه سرقتاشون و لو داد و رفت پیش خانوادش که اوناام الان پولدار شده بودند
کل داستان بجز اسمش و یادمه کسی میدونی راهنمایی کنه ممنون