مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ryhaneh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #781
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,700
پسندها
12,620
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • #782
سلام.
یه رمان بود که دختره سه تا برادر داره یکی ازونا اسمش عطا بود و یه خواهر که اسمش ترانه بود به خاطر این میمیره این و خواهرش با دوتا برادر قبلا نامزد بودن که اسم یبکیشون فکر کنم سروش بود که به خاطر یه سری مسائل ترانه میمیره و یه اتفاقاتی می‌افته که انگار این دختره عاشق نامزد خواهرش شده .از این موضوع ۴ سال میگذره و نامزد ش این دختره رو ول میکنه و خوانوادش اینو طرد میکنن و در اصل این دختر اصلی این خوانواده نبود و دختره هوو مادره بود.

کسی این رمان رو خونده؟
 
امضا : tosha
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

Afi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #783
سلام دوستان : )
دوستم دنبال این رمانه و گفت اینجا بگم تا ببینه کسی اسمش رو بلده یا خیر! : )
ممنون میشم جواب بدید! : )


یه دختری که هیچ کسی رونداشته ووضع خوبی نداشته گوشه اتوبان بوده
دختردیگه ای که افسردگی داشته وهیچ دوستی نداشته میبردش خونه خودشون ومیخوادکه اون دخترباخودشون زندگی کنه وبه دروغ به خانوادش میگه دوستمه وخونوادشم خارج ازکشورن
اون دخترهم باسام برادراون دخترازدواج میکنه
بعدازمدتی پدرشوهره دخترمیفهمه که بهشون دروغ گفتن بچه ی دختره راازش میگیره ازخونه میندازدش بیرون وطلاقشم میگیره
ولی بعدازچندسال دوباره سرراه هم قرارمیگیرندودختره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Afi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #784
سلام.
یه رمان بود که دختره سه تا برادر داره یکی ازونا اسمش عطا بود و یه خواهر که اسمش ترانه بود به خاطر این میمیره این و خواهرش با دوتا برادر قبلا نامزد بودن که اسم یبکیشون فکر کنم سروش بود که به خاطر یه سری مسائل ترانه میمیره و یه اتفاقاتی می‌افته که انگار این دختره عاشق نامزد خواهرش شده .از این موضوع ۴ سال میگذره و نامزد ش این دختره رو ول میکنه و خوانوادش اینو طرد میکنن و در اصل این دختر اصلی این خوانواده نبود و دختره هوو مادره بود.

کسی این رمان رو خونده؟
سلام اسم رمان،سفر به دیارِ عشقِ
 

Afi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #785
توسکا نل
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
فک‌کنم اسمش توسکا باشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

Afi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #786
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

آیناز.دخی.بد

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/3/20
ارسالی‌ها
7
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #787
سلام
یه رمان هست دختره و پسره تو هواپیما باهم اشنا میشن یه عالمه بلا سر هم میارن بعد از اون باهم دوست میشنو اینا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

آیناز.دخی.بد

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/3/20
ارسالی‌ها
7
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #788
سلام یه رمان بود دختره نصف شب از خواب پرید شروع کرد ب کشیدن نقاشی یه پسره و پسره م همون شب از خواب پرید و چشای سبز دختره رو تو خواب دیده بود بعد چند وقت همو تو کیش دیدن و عاشق هم شدن .. اسم پسره سیاوش بود فک کنم بعد بابای پسره چون با مامان دختره از قدیم مشکل داشت نذاشت پسرش با این دختره ازدواج کنه و جداشون کرد بعد دختره ازدواج کرد و چون شوهرش جاسوس بود بعد چند سال کشتنش ، بعدش فهمید پسره چقد عاشقش بوده و بخاطر خودش از هم جدا شدن رفت اصفهان باهم ازدواج کردنو بچه اوردن تهش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

آیناز.دخی.بد

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/3/20
ارسالی‌ها
7
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #789
اسمش تقاص خیلی قشنگه من خوندمش
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra

آیناز.دخی.بد

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/3/20
ارسالی‌ها
7
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #790
سلام یه رمان بود دختره نصف شب از خواب پرید شروع کرد ب کشیدن نقاشی یه پسره و پسره م همون شب از خواب پرید و چشای سبز دختره رو تو خواب دیده بود بعد چند وقت همو تو کیش دیدن و عاشق هم شدن .. اسم پسره سیاوش بود فک کنم بعد بابای پسره چون با مامان دختره از قدیم مشکل داشت نذاشت پسرش با این دختره ازدواج کنه و جداشون کرد بعد دختره ازدواج کرد و چون شوهرش جاسوس بود بعد چند سال کشتنش ، بعدش فهمید پسره چقد عاشقش بوده و بخاطر خودش از هم جدا شدن رفت اصفهان باهم ازدواج کردنو بچه اوردن تهش
اسمش تقاص خیلی قشنگه من خوندمش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahta.ra
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا