مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahsa_sheykh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/9/19
ارسالی‌ها
364
پسندها
3,277
امتیازها
16,763
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • #881
سلام دوستان کسی رمانی که دختره برای مسابقات تیراندازی میره خارج و داخل هواپیما کسی صندلی کنارش نشسته که اونم برای مسابقات تکواندو یا کاراته میره خارج پسره ی کافی شاپ داره واز همه دخترا بدش میاد چون قبلا عاشق ی دختره بوده ودختره هم خودشه گول زده وهم بابا شو و تمام ثروتشونو بالا کشیده . آخر هم عاشق هم میشن و ازدواج میکن
تیرانداز عاشق
 

یامین

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/3/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سن
25
سطح
0
 
  • #882
یه رمان بود که دختره با چند تا از دوستاش برنامه ریزی میکنن پسرا رو تیغ میزنن دختره از پسرا متنفره خیلی سرده و بی رحم چه با دوستاش چ با پسرا پایان اشم تلخ بود
 

Constantine

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/10/19
ارسالی‌ها
87
پسندها
724
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
25
سطح
7
 
  • #883
با سلام
دنبال یه رمان میگردم اسمشو نمیدونم
داستان درباره یه دختره که با دوستش تو جنگل بودن که یه کتاب پیدا میکنن وقتی بازش میکنن باعث مبشن یه موجود به نام سایه بیدار بشه واز مردم دهکده انتقام بگیره ولی دختره خودشو فدای مردمش میکنه وقتی میرن تو مخفی گاه سایه باید به سایه کمک کنه که تا همسرشو زنده کنه برای همین باید 5تا سنگ رو با کشتن 5پری به دست بیارند
تا همین جاشو یادمه
یه موجود هم توش بود به نام رویا خور که کارش از بین بردن کابوس های بد بود
شخصیت سایه هم یه پسر عمو داشت به نام نیلی که زیر دریا زندگی میکرد


اگه کسی اسم رمانو میدونه خاهش میکنم بهم بگه
 
امضا : Constantine
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *Pantea*

delara

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
8/4/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #884
سلام داستان درباره دختریه که پدرو مادرو از دست میده و از 4تا خواهر و برادرش مراقبت میکنه و با ظاهری پسرونه زندگی میکنه و خرجشو از راه جیب بری بدست میاره
یبار گیر یه پسری میوفته و دستگیر میشه و شرط پسره برای آزادیش اینه که بره تو خونه ش کار کنه
دختره و خواهرو برادراش میرن خونه پسره
یه شب که پسره قرار بود برای اومدن خانواده اش از تهران مهمونی بده با رسیدن خانواده ش دختره میفهمه که مادر پسره عمه ش بوده و سالهاست گم کرده بودن همو ....
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *Pantea*

اِلهای

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
8/4/20
ارسالی‌ها
10
پسندها
13
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #885
دنبال رمانی راجب دخترپلیسی هستم که با گروه ماموریت خارج ازکشور دارن که وارد باند قاچاقچی از طریق نفوذ به پسرش بشن ( اسم پسر قاچاقچی یارا هست ) ولی پسرش هیچ کارست وپدرش بخاطر محافظت ازش گفته اونم باهاشه ، یه جا دختره از پنجره هتل پرت میشه پایین فک کنم رو ماشین پسره میوفته اونم میبرتش ازش مراقبت میکنه ، فرداش نفوذی پلیس میان پیش پسره دختر فکر میکنه اومدن دنبالش ولی اونا میگن از هدیمون (دختره ) امیدوارم خوشت بیاد، این پلیس نفوذیه از دختره خوشش میومد و ناراحت هدیه شدنش بود ، دختره میفهمه سرهنگ به عنوان هدیه به یارا اونو اورده خیلی ناراحت میشه ، شب باپسره تو اتاق میخوابن ولی پسره اهل کثافت کاری نیست وصبح نفوذی میپرسه خوشت اومد یارا میگه عالی بود ، یه جاهم یه دختر دیگه (هدیه) به دختره اسلحه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sari

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/12/19
ارسالی‌ها
27
پسندها
22
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #886
سلام دنبال یه رمان میگردم که اسمشو یادم رفته داستان درباره دختر و پسری بود که فکر میکنم تو دانشگاه عاشق هم میشن دختره چادریه بعد از یه مدت با هم عقد میکنن ولی پسره یه دختر دیگه ای زیر پاش میشینه و گولش میزنه اونم زنشو به بهانه چادری بودن و حجابش طلاق میده با اون یکی دختره ازدواج میکنه که شب عروسی متوجه میشه که دختره حاملس و گولش زده دختره رو طلاق میده و خیلی پشیمون میشه ولی زن خودش میره خارج بعد از ۵ سال برمیگرده بعد از یه مدت دوباره با هم ازدواج میکنن
ممنون میشم اگه اسمشو میدونین بهم بگین
 

f.majidi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
9/4/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #887
سلام وقتتون بخیر


خلاصه رمان: دنیز که توسط پسرعمویش دزدیده شده و ازدواج میکنید. خانمی که به همسر دنیز علاقه دارد سعی میکند زندگی آنها را بهم بریزد و با تلسم و جادو و ترساندن باعث آزار دنیز و همسرش میشود تا جایی که دنیز طبق یک صانحه حافظه اش را از دست میدهد و برای مدت کوتاهی شوهرش را با کس دیگری اشتباه میگیرد. زندگی پر مشقت این زوج به جایی میرسد که همسر دنیز توسط یکی از اربابهای منطقه به قتل میرسد و دنیز برای فرار از ازدواج با پسر ارباب به اجبار تن به ازدواج با برادرشوهرش میدهد . دنیز برای ادامه تحصیل به تهران میرود....
بنا به دلایلی ادامه داستان رو نتونستم بخونم ، میخوام ادامه رمان رو بخونم. اگه کسی اسم رمان رو میدونه ، لطف کنه و بگه
باتشکر.
 

Nardon

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/5/19
ارسالی‌ها
6
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #888
سلام رمان در مورد یه دختر بود که با یه پسر مذهبی که دکتر بود ازدواج کرد و حامله شد میخاست بچه رو بندازه ولی پشیمون میشه پسره که فک کرده بچه رو انداخته دختره رو اینقد میزنه مه بچش میوفته و توانایی باردارشدنو از دست میده. راستی خانواده پسره مخالف دختره بودن. و دختره طلاق میگیره بعدش میره زن عموی ناتنیه پسره میشه و پسره هم میره دختر عموشو میگیره که اسمش فک کنم هدی بود
 

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #889
سلام.پسره استاد دانشگاه بود زنش چند سال بود که ولش کرده بود رفته بود خارج و بهش خــ ـیانـت کرده بود ولی هنوز طلاق نگرفتند.پسره با برادر زنش همکارم اونم تدریس می‌کنه.مدتی هست که پسره یه خانم مطلقه‌ای رو صیغه کرده.مادر دختره با خواهردختره و شوهرش زندگی می‌کنه و از وقتی فهمید دخترش صیغه شده نگاشم نمیکنه.حالا داستان اونجایی شروع میشه که زنه پسره برمیگرده خونه
در آخر پسره با زن صیغه ایش ازدواج می‌کنه
زن صیغه‌ای تو یه شرکتی کار می‌کنه که صاحبش عاشقش شده و رییس دختره وکیل استاده هم هست تو ماجرای طلاق پسره ولی دختره نمیدونه...زن خــ ـیانـت کار پسره یکبار می‌ره شرکت عابروی زن صیغه‌ای شو می‌بره و رییس اخراجش می‌کنه...این خانم تو شرکت یه دوست خیلی صمیمی داشت که ازدواج کرده بود
 
آخرین ویرایش

sami1366

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/4/20
ارسالی‌ها
8
پسندها
22
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #890
سلام منم دنبال نام یک رمان هستم

اگه کسی اسمشو میدونه ممنون میشم بگه در مورد یه پرستار به نام پروانه که نامزدش رو توی تصادف از دست داده و با یکی از پزشکان بیمارستان ازدواج میکنه
خود دختره هم دکتر بود با یکی از همکلاسیهاش ازدواج می کنه، که سر جریان یه عکس که به دختره نسبت می دن ازش جدا میشه، عشق سابقش که اونم همکلاسیش بود به اسم یوسف از خارج بر میگرده، دختره با یوسف که خارج از ایران زن داره و اون زن رو نمی خواد صیغه می کنه، روز صیغه رییس بخش یا بیمارستان که دقیق یادم نیست و دوست یوسفه شاهد میشه، بعد طی یه تصادف یوسف می میره و اون رییسه که از قبل این دختره رو می خواسته به طریقی بهش نزدیک میشه و باهاش ازدواج می کنه. کسی اسم این رمان رو می دونه؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
157
عقب
بالا