مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mmmmmm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
7
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #951
من چندوقت پیش یه رمان خوندم درمورد یک دختر به نام ریما بود که پدرش مرده بود و توی تولد هیجده سالگیش با یه پلیس که فکر کنم اسمش راتین رادفر بود آشنا میشه بعد میره توی خونه ی پسره زندگی میکنه که بعد از چند مدت مادر دختره رو هم به قتل میرسونن که با کمک پسره انتقام میگیره در این بین عاشق هم میشن
لطفا بگین چند روزه دارم فکر می‌کنم اما اسم رمان یادم نمیاد

کسی نمیدونه؟؟؟؟؟؟
 

Sari

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/12/19
ارسالی‌ها
27
پسندها
22
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #952
نه گلم چک کردم این نبود ... یادمه از شوهر اولش جدا میشه بعد میره تو شرکت اون حاجیه کار کنه بعد پسر اون حاجیه مدام اذیت اش میکنه این وسط یادم نیست چی میشه که بچه سقط میشه ولی میدونم این دختره و پسره حاجی با هم ازدواج میکنن حیف کسی اسمش و نمیدونه
الان که کامل تر توضیح دادین متوجه شدم اسم پسره امیر حافظ اسم دختره ارکیده اسم رمانشم آبرویم راپس بده هست
 

Fariba aaa

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/4/20
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #953
سلام چند سال پیش ی رمانی خوندم اما هرچی فک میکنم نمیتونم پیداش کنم
رمان راجب دختری بود ک تو یه خانواده معمولی بود با موهای نارنجی دختره ی داداش داشت ک خلافکار بوداما خودشون نمیدونستن داداشش ی دوست داشت ک خعلی سرو وضع داغومی داشت و خعلی مشکوک میزد بدها دختره متوجه میشه دوس داداشش پلیس مخغیه چون دختره فهمیده پلیسه میدزدتش و ب عقد خودش درش میاره درصورتی ک خودشم زن داره داداش دختره اعدام میشه دختره از طرف خانواده طرد میشه چون فک میکنن دختره داداششو لو داده پلیسه عاشق دختره میشه و فک کنم ب دختره میگ جودی ابوت
رمان فرستاده از مهرسا م
 

BLACK.MOON

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
18/1/20
ارسالی‌ها
126
پسندها
4,669
امتیازها
20,913
مدال‌ها
10
سطح
12
 
  • #954
سلام کسی اسم این رمان رو می‌دونه؟
دختره و خانوادش و و خانواده‌ای عموش بود فکر کنم، دختره مشکل قلبی داره، همون اول رمان، صدای داد و بیداد از حیاط میاد، پسر عموش، داره با پدر و مادرش دعوا می‌کنه، انگار کسی که پسره عاشقش بوده، خواهرش بوده، نمی‌دونم چی میشه که دختری که دوست داره می‌میره، و هم دختر بخاطر شوکی که وارد می‌شه، مشکل قلبیش بدتر میشه و خلاصش، قلب خواهر پسر عموش یا عشق پسر عموش به دختره پیوند داده میشه، بعد خوب شدن، نمی‌دونم مهونیه یا خواستگاریش، پسر عموش موقعی که دختره توی اتاقشه، از پنجره می‌یاد و به دختره تج... می‌کنه، بچه‌دار میشه ولی میندازه و ازدواج می‌کنن و عاشق هم میشن ولی پسره یک شب توی خونه‌‌ای می‌سوزه و می‌میره، دختره هم دفتر خاطرات پسره رو پیدا می‌کنه، و در آخر پسر زندس.
 
امضا : BLACK.MOON

BLACK.MOON

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
18/1/20
ارسالی‌ها
126
پسندها
4,669
امتیازها
20,913
مدال‌ها
10
سطح
12
 
  • #955
این رمان رو از وسط به آخرش یادمه:
دختره و پسره عاشق هم میشن، یک شب نمی‌دونم عروسیه کیه که بعدش، دختره و خواهرش می‌رن خونشون، پدر و مادرشان مردن، دختره می‌ره لب پنجره و میشینه فکر کنم که خواهرش یهو میاد و باعث ترسوندن دختره میشه، دختره هم می‌ترسه و میفته پایین، سر صبح بود، خواهر دختره زنگ میرنه به دو تا پسره و خبرشون می‌کنه( فکر کنم یکی از پسرا برادرشون، یا فامیل دخترا بود)، دختره وقتی میفته، دزدی رو میبینه، می‌ترسه وبا سنگی روی سر دزده کارش رو تموم میکنه، بعد اون، روز و شب اون چهار نفر فرار کردن میشه، تا اینکه توی شمال از طریق گوشی یکی از پسرا ردشون زده‌ میشه، دختره هم از عذاب وجدان خودش رو از پنجره‌ی اتاقش پرت می‌کنه پایینو می‌ره کما، بعد مدتی میفهمن، دختره بی گناه بود، ممنون میشم با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : BLACK.MOON

Shima ۸۰

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/3/20
ارسالی‌ها
14
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #956
سلام دوستان کسی رمانی که دختره تو ی تصادف فلج مییشه وبا باباش زندگی میکنه فک کنم باباش سرایدار بود، پسر داستان هم با خانوادش مشکل داشت نمیدونم چی میشه اینا باهم ازدواج میکنن پسره مهریه دختره رو ی جفت پای مصنوعی زد، اخرش پسره عاشق دختره میشه و میفهمه که دختره ی پدربزرگ نمیدونم یا عمو داره که هم دکتره و هم پولدار و همین پدر بزرگ دختره رو عمل میکنه ومیتونه راه بره
کسی اسمشو نمیدونه
 
آخرین ویرایش

هوشمند

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/4/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #957
سلام میکنم بدوستان من در جست رمانی هستم که قبلا خوانده و نامش فراموشم شده ، این رمان در پاریس اتفاق می افتد و موضوع دغدغه معیشتی یک نویسنده است که در معاشرت با نویسندگان دیگر یکی از آنها از او حمایت میکند ودر این راستا مجبور میشود گاهی حتی پول و نوشیدنی اورا تامین کند و اما نویسنده تهیدست ظاهرا بسیار پر دردسر است وحتی مثلا نوع صابون و حتی سیگار برگ و نوشیدنی و درخوایتهایش تمامی نداردتا جایی که دوست او عاصی میشود و بالا خره از شراو خلاص میشود مشخصات لباس نویسنده تهیدست لباسهای کهنه ای که زمانی خیلی شیک بوده و اکنون مندرس شده است و وقتی دوستش برایش اطاقی اجاره میکند و بملاقات وی میرود میبیند وسایل کارش را الحق منم چیده البته این شخص تویط دوستی دیگر به نویسنده خیر معرفی میشود امیدوارم کافی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sogand64

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/4/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #958
ابروم را پس بده.ارکیده دختره بود اسم پسرم امیرحافظ
نه این نبود توی ابرویم را پس بده دختره با پسری دوست میشه ازدواج میکنن بعد پسره توزرد از اب در میاد و ادامه ی ماجرا حتی حاجیه توی اون داستان هم این دخترو تو جریان یه تصادف میبینه اما تو رمانی که من میگم حاجیه تو زمان جنگ مجبور میشه این دخترو به دنیا بیاره به خاطر همین دختره رو مثل دختر خودش دوست داشته ولی از این موضوع جز خود حاجیه و مادر دختره کسی خبر نداشته ... هیچکس نخونده این رمانو ؟؟
 

nmk

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
6
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #959
سلام .
کسی اسم‌این رمان رو میدونه ؟
نامزد و برادر دختره پلیس بودن ڪه طی عملیاتی ڪشته میشن، خونه ی دختره تحت نظره، تهدید میشه، میره پیش برادر شوهرش ڪه شدیدا از دختره متنفره
ولی تو خونه راهش میده
بعد از چند مدت زندگی در خونشون، دختره متوجه میشه ڪه برادر شوهرش یه دختر داره ڪه پرستارش بهش خواب اور میده تا بخوابه و دختره تصمیم میگیره خودش از بچه مراقبت ڪنه، مادر بچه فوت شده، یه قسمت از رمان میخواستن برن سر خاڪ و دختره حلوا درست ڪرد ولی برادر شوهرش گفت با پول من چرا برای برادرت حلوا درست میڪنی
اگر ڪسی اسم رمان می دونه لطفاً بگه
 

Baroonyes

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/12/19
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #960
سلام من دنبال یه رمان می‌گردم که درباره‌ی یه دختر بود که از خارج برمی‌گرده. خواهر دوقلوش می‌میره و اون خودش رو جای خواهرش جا می‌زنه و می‌ره تو یه روستا زندگی می‌کنه. اسم خواهرش مهتاب بود معلم بود خودش هم فکر کنم ستاره بود.
این دختره هم همه‌ش عذاب وجدان داشت به‌خاطر شوهر خواهرش، بعدش هم معلوم شد اون می‌دونسته این دختره خواهر زنشه. آخرش هم با هم ازدواج می‌کنن.
شوهر مهتاب یه نامادری داشت که خواهرزاده‌ش رو اذیت می‌کرد و... .
ممنون می‌شم اگه می‌دونین اسمش رو بگین.
سلام اسمش عشق ارباب هست.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا