مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ye adam

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,241
سلام لطفا اگه کسی رمانی که توش دوتادختر یتیم که بردنشون اردو واونجاهم دزدیده شدن وفروخته شدن وهرکدوم یه جایی هستن ویکیشون یه ببر سیاه پیدا میکنه بزرگش میکنه بعد مجبور به خدمتکاری تو خونه ی یه پسر میشه که اونم ببر سیاه داشت و....اگه می‌شناسیم لطفا لطفا لطفا بگین
با تشکر
ببرش سیاه نیست و جگواره عزیزم اسمشم التهاب یک دروان
 

شیلا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/7/19
ارسالی‌ها
10
پسندها
3
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,242
سلام داستان رمان اینطوری بود که دختره و پسره یه بچه دارن و همو دوست دارن بعد کمکم هی دعواشون میشه دختره از خونه میره بعد چند وقت دوباره برمیگردن پیش هم بعد دختره میره تو حمام میبینه مسواک پسره از بقه جداست میزاره کناره هم بعد پسر میاد دعواش میکنه مسواکارم خرد میکنه بعد پسر یه ازمایشم داده بود ایدز داشته ولی به دختره نمیگه اینا دو باره از هم جدا میشن به روز پسره بچه رو به بهانه شمال میبره با خودش خارج دختره دلش میشکنه هرسال تولد بچهه ایمیل میزنه به پسره خلاصه یه روز برادرش یا یکی از اشناهای دختره مطمعن نیستم با یکی از دوستاش و یه پسر بچه میادخارجی بودن بعد کم کم دختره میفهمه پسره اززنش جدا شده بعد اینا به هم نزدیک میشن ازدواج میکنن میرن خارج بعد زن قبلی پسره میمیره حضانت بچه هاش به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

تسنیم

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/2/20
ارسالی‌ها
44
پسندها
65
امتیازها
103
سطح
0
 
  • #1,243
رمانی بود،دختره مربی والیبال بود،رفتارش پسرونه بود،چون باباش پسر دوست داشت ولی هیچوقت صاحب پسر نشد،یه پسری هم مستاجرشون بود که این دختره خیلی اذیتش میکرد،آخرش هم عاشقش شد.توی یه جاییش هم پسره به دختره یه هدیه می ده که شال یا روسری بود و دختره باید جهیزیه خواهر کوچک ترشم می داد لطفا اگر می دونیداسمش رو بهم بگید خیلیییی دنبالش گشتم
 

zahra14

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/20
ارسالی‌ها
96
پسندها
105
امتیازها
578
سطح
0
 
  • #1,244

zahra14

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/20
ارسالی‌ها
96
پسندها
105
امتیازها
578
سطح
0
 
  • #1,245
سلام
یه رمان بود که ژانرش پلیسی و عاشقانه بود
اسم دختره بهار بود. بهار با برادرش، باربد و دوست برادرش، شهاب، از بچگی با هم بودند. بهار و شهاب عاشق هم میشون. شهاب پلیس بود. توی یه ماموریت شهاب می‌میره و بهار هم فکر کنم پلیس می‌شه و ده سال به یه ماموریت می‌ره و کسی ازش خبری نداره. بعد از ده سال که میاد همه خانوادش طردش می‌کنند به جز مادرش. بعد بهار با ارشاویر ازدواج می‌کنه.
که ارشاویر هم دوست شهاب و باربد بود. رابطه بهار و ارشاویر اصلا خوب نبود و ازش کتک هم می‌خورد. بهار دو تا دوست صمیمی هم داره که صنم و امیر اسمشون بود. امیر و ارش دو قلو بودند و ارش هم توی کار خلاف بود. امیر هم سرطان می‌گیره اما توسط ارش کشته می‌شه. اخر هم بهار سکته می‌کنه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Sara_D

arezorezaei

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
7/7/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,246
خلاصه رمان راجب دختری به اسم ستاره اس که عشقش رو اجباری میبرن دانشگاه پلیسی برای اینکه پیش عشقش باشه مجبورن خودش رو پسر کنه اخرش باهم ازدواج میکنن
 

امیرمعینی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,247
با سلام خدمت تمامی عزیزان
طبق تقاضاهایی که داشتیم مبنی بر زدن این بخش، تاپیک زده شد؛ ولی در صورت رعایت نکردن قوانین تاپیک بسته خواهد شد‌.

قوانین:

●تاپیک برای پیدا کردن رمان های گمنام می باشد، پس لطفا "معرفی" یا "درخواست رمان" نداشته باشید!

●برای پیدا کردن رمان مد نظرتون، فقط کافیه که خلاصه ای از رمان یا نکته های بولد اون‌ رمان که به خاطر دارید رو بنویسید.

●دوستانی که داوطلب کمک کردن در این زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

محدث

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/7/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,248
سلام
یه رمانی بودکه یه زن بیوه ای بود که یه دختر کوجیک داشت و خودش کار میکرد و خرج خانواده اش رو میده و یه خواهر کوچیک تر از خودش داره و این خواهره یه دوست پسر داره که مسر حاجیه و اون خواهر بزرگه میفهمه و از یه پارتی خواهرش رو میاره بیرون و پسر حاجی خواهر رو میبین۶ ولی نمیدونه خواهر دوست دخترشه
من تا همین جای رمان رو خوندم:/
ممنون میشم اسمش رو بهم بگین
به نجابت مهتاب
 

محدث

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/7/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,249
سلام یک رمان بود ک پسره مبخواست خودکشی کنه.دختذه تو ترافیک تو ماشین پسره رو دید و براش شماره انداخت.پسره موقع خودکشی بادختره تماس میگیره.بعدها باهم رفیق میشن و دختره تو پارک دیزی میخوره و آروغ می زنه و....اسم چیه توروخدا بهم بگید.
تمنا برای نفس کشیدن
 

Lonark

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
12/7/20
ارسالی‌ها
8
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,250
سلام دنبال یه رمانی هستم درباره سه تا دختر و سه تا پسر دانشجو که دنبال خونه میگردن چون خوابگاه پره و یه خونه پیدا میکنن ولی پیرمرده به مجردا خونه نمیده ایناهم میرن عقد میکنن و خونه رو اجاره میکنن بعد ها هر سه جفت عاشق هم میشن یکی از اونا که نفس و سامیار میشن .. نفس فکر میکنه سامیار بهش خ**یا*نت کرده و میزاره میره پیش عمو یا داییش تو خارج که استاد دانشگاه بود و همونجا درسشو ادامه میده که میفهمه بارداره از این طرفم سامیار همه جا رو دنبال نفس میگرده تا پیداش میکنه و برش میگردونه ....لطفا اسمشو بگید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا