متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه اول تراژدی رمان ریسمان کبود | ریحانه نصیری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع .REIHANEH.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 113
  • بازدیدها 5,889
  • کاربران تگ شده هیچ

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #101
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #102
سلامممم چطورین...بعد از یه غیبت بسیار طولانی اومدم با پست‌های جدید...دلم میخواد تند تند بنویسم اما هم دست و دلم نمیره هم مشغله زندگی بسی زیاده اما تمام سعیم و میکنم زود به زود پارت بزارم.
از همین الان ممنون برای همراهیتون:heart-exclamation:

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #103
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #104
آصف نفهمید چطور و با چه سرعتی کمربندش را باز کند و به سمت او برود. چشمانش به وضوح ترسیده بود، دستانش می‌لرزید، پاهایش سست شده بود. التماس خدا را می‌کرد که نکند غرامت آن قتل خواهرش باشد، نکند با تضعیف شدنش او هم نابود شود و از بین برود! نفس‌های هر دو به خس‌خس افتاده بود یکی بر روی زمین از دردِ سر به خود می‌پیچید و ریه‌اش یکی در میان کار می‌کرد و دیگری از حدت ترس شش‌هایش از کار افتاده بود.
به بالای سرش که رسید با ترس به رنگ و رخ پریده‌اش نگاه کرد و با سرعت خم شد و زیر بازوانش را گرفت تا بلند شود اما جواهر بی‌جان‌تر از این حرف‌ها بود که بتواند باایستد که سرش ناخودآگاه بر روی بازوی او افتاد؛ برای همین آصف محبور شد دستش را زیر زانوانش بگذارد و با یک حرکت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #105
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #106
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #107
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
این فصل تموم شد...نظری ندارید؟
قلمم در چه حاله...چیکار‌کنم بهتر بشه؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #108
((فصل پنجم: گریزا))

تق‌تق، تق‌تق...این صدا قطع نمی‌شد و صدای ناواضح یک نفر نیز مدام به گوشش می‌رسید. باز کردن پلکش اصلاً برایش آسان نبود. تمام بدنش درد می‌کرد و حس کردن خون خشک شده کناره لبش اصلاً برایش دشوار نبود. بر روی سنگ‌های سرد هم‌چون مترسکِ چپ شده، خشک شده بود. باز بودن پنجره اتاق و شناور بودن پرده اتاق دلیل بر یخ زدگی دستان و پاهایش بود. آن‌قدر در پشت سر هم صدا کرد که مجبور شد چشمانش را با ناتوانی باز کند. با این‌که همه جا را تار می‌دید اما دست خواب رفته‌اش را بر روی زمین گذاشت و به سختی تنش را از روی زمین جدا کرد. اتاق دور سرش می‌چرخید و معده‌اش آن‌قدر درد می‌کرد که نمی‌توانست بر روی کمر صاف شود. هم‌چون پیرزنی صد ساله دولا دولا به سمت در رفت که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #109
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,336
پسندها
43,811
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #110
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا