• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه ساندر | دومان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع رُخ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 112
  • کاربران تگ شده هیچ

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,034
پسندها
22,859
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد داستان کوتاه: 532
ناظر:
نام : ساندر
نویسنده : دومان
ژانر: #روانشناختی #فانتزی
خلاصه :
افسانه‌ها در شهر مه گرفته قدم می‌زنند و بر سرنوشت‌ها لانه می‌کنند. وجودشان اکنون روشن است، بدون لکه‌ای محو از دروغ‌های نشسته بر زبان قصه‌ها.
گاهی با خود درد می‌آورد، دردی شیرین یا شیرینی‌ای تلخ از گسی زندگی‌های واقعی.

sonder,

هنگامی که این موضوع را درک میکنید که هر رهگذری، مثل شما زندگی پیچیده‌ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Łacrîmosã

ارشد بازنشسته + نویسنده افتخاری
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1,345
پسندها
24,082
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
سطح
35
 
  • #2
1012470_224e8f314cb4445b28c7cb338a41c745.jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ داستان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Łacrîmosã
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mel mel

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,034
پسندها
22,859
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
دست بی‌جان بالا آمده و بر سینه‌ی دردناک کوفته می‌شود. طنین خس‌خس گلویش سکوت خانه را بیش از پیش زجرآور می‌کند. خودش را کمی عقب می‌کشد.
تن نزار‌اَش را بر میز چوبی تکیه می‌دهد؛ سختی آن کمرش را نوازش می‌کند. قلبش پر است، رگ‌هایش توسط ریشه‌ها دریده شده و به سرعت جوانه می‌زند، می‌جوشد. در آن می‌جوشد و تا گلویش راه باز می‌کند.
گویا کیلو‌ها وزنه بر پلک‌هایش آویزان کرده‌اند، خودش را جلو کشیده و بر ملحفه پهن در تاریکی اتاق می‌اندازد.چندمین بار است که آن را عوض کرده و باز به سرخ رنگین می‌شود.
دید تارش را پس زده و پلک‌هایش را بر هم می‌گذارد. لباس خواب را چنگ می‌زند. زانو‌های خسته‌اش را در خود جمع می‌کند. نفسش را پر فشار بیرون می‌فرستد.
قلبش پر است؛ انگار گلبرگ‌های خون‌آلود را در آغوش کشیده است.
***...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا