شعر مجموعه شعر حریق خزان بود | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ANLI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 247
  • کاربران تگ شده هیچ

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
عنوان شعر: حریق خزان بود
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
قالب: سپید
مقدمه:
می‌خواهم در زمینی پر از گل‌های پیچک
به دست خود، ز عشق تو گل رُزی بکارم
تا رازهای نهفته در آن را، با دستان خود بچینم
و چون ماهی در آب زلال دریا، لحظه‌ای آرام گیرم
من از یک لحظه خندیدن، و ساعت‌ها گریستن بی‌زارم
مرا خوش‌تر از آن‌که، ز عشق پرندگانِ عاشق، آواز خوانم
پس از اشکی که ز دل‌تنگی و فراق عشق، از چشمم چکد
آرزویم این است که از پیکر بی‌جانم، خونِ روانه چکد
ای آسمانِ بی‌کران و ستارگان خفته‌گان
به سخن دل که با آهِ جان‌سوزی‌ست گوش سپارید
بنگرید که زنی خندان، با چشمانی بارانی به سویتان می‌آید
 

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
919
پسندها
15,351
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #2
•| بسم رب العشق |•
678859

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
زمان، بی‌درنگ گذشت
ساعت هر بار برایم آوازی غمگین سرود
من راز گذر زمان را می‌دانم
سخن لحظه‌هایی که در دلالان می‌گذرد را می‌فهمم
لحظه‌های شیرین گذشته، در گور خفته‌اند
زمان گذشت و دردها در تنم، ریشه دواند
قطره‌های باران، زمین را فرش زیر پایم می‌کند.
من به زیبایی گلی که تازه شکفته است، می‌اندیشم
باغ‌های ویرانه‌ی تخیل
ذهنم را به سمت خود می‌کشد
به آسمان نگاه کن، حال جای باران، برف می‌بارد!
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
به آوای گریستن امواج خروشان دریا، گوش بسپار! قصه‌ی جداییمان را، به گوش صدف‌های بی‌جان برسان.
مروارید چشمانم، در دریای نقره‌فام
انعکاس درخشش چشمان دل‌ربایت
داستان غم‌انگیز نبودنت را زنده می‌کند.
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
شب در هنگام سحر، خمار دو چشمان تو بودم
گویی در نوای عاشقان، در امواج گیسوی تو بودم
من هزاران بار، هزاران روز و شب در فکر تو بودم
محو تو بودم، محو ناگاه خنده و نگاه زیبایت
شدی اشک در چشمانم و غم در قلبم
که ناگاه خنده، بر روی لبان من خشکید.
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
فکرم را به خیال خوشی‌ها، دوخته‌ام
پای بی‌جانم را با طنابی نامرئی به زمین بافته‌اند.
زردترین برگ‌های یخ زده در پاییز
برای تو آواز غم و دوری می‌سرایند.
پرندگان بال شکسته‌ی درونم
آرزوی پرواز بر دلشان مانده است.
من خود را از این جهان پر از غم، دور می‌کنم؛
اما هر چه دور می‌شوم، جهان به من نزدیک‌تر است.
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
آسمان سیاه، بی‌‌رحمانه ماه را بلعیده است.
من از تمامی آدم‌ها دور مانده‌ام!
آن‌ها به خوشی‌ها دل سپرده‌اند
من به غم‌های جهان وابسته‌ام
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
تو همانند ماه درون من طلوع کردی
داستان زندگی ما، فراتر از شعر است
من بی‌تو در چند بیت شعر سپید، خلاصه شده‌ام
حرف‌های ناگفته‌ی تو، به موهای سپید تبدیل شد
من رنگ موهای مشکی‌ام را به این روزها باختم
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
گویا در رود لیفی مانند، ناامید فرو افتادم
زانویم شکست و آشیانه‌ام خراب گشت
زندگی، شادی‌هایم را در مشت‌اش انباشته کرد
من در آشیانه‌ی سرشار از غمم، جان دادم؛
ولی در این مسیر ناامیدی، به سختی گام برداشتم
ذرات امیدهایم به پوچی و نیستی تبدیل شد.
در میان ناامیدی‌ها، امیدی تازه و نو همانند گل شکفت
با نزدیک شدن به موفقیت‌ها، گویا دوباره خلق شدم
امید از درونم ریشه زد و خنده مزین لبانم شد
زندگی شادی‌هایم را از زندان مشت‌هایش رها کرد
غم‌هایم را اسیر دستان زمختش کرد و همانند غنچه شکفتم
 

ANLI

مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعرکده
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
501
پسندها
1,242
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
اما قبل از تو،
جهان از چرخش باز مانده بود
امواج دریا، سکوت صخره را شکست
اوج نگاهت، به نگاهم دوخته شد
دوری‌ات را به وسعت اتاقم کشیدم
اتاقی که در آن، بوی عطر پیراهنت فرا گرفته بود
صدای موسیقی کلاسیکی و بخار روی شیشه‌
یک فنجان خالی از قهوه و نامه‌ی خداحافظی
و قاب‌عکس‌های دونفره‌مان و خاطره‌هایمان
و پیراهن سفید رنگی که برایم خریده بودی، با خود آورده‌ام‌.
گویا باد با من، هم‌ سفر شده و از من می‌خواهد
تا صورت زیبایت را بر روی بوم خانه نقاشی کنم
در چشمانم نگاه نکن. دانه‌های مرواریدی
صورتم را خیس می‌کند و بغضت می‌شکند.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا