متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه شعر رگ خواب | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع itszari
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 354
  • کاربران تگ شده هیچ

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
419
پسندها
1,121
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #11
و زندگی، چشمان تو را
حتی خیالات تو را
از من گرفت
و نگذاشت، لحظه‌ای
در کنار تو با دستانت
با چشمانت، حتی با خیالاتت
اندکی زندگی کنم
این نامش زندگی نیست
جهنم است، جهنمی که
ظاهرش زندگی‌ست
باطنش جهنمِ بی‌تو!
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
419
پسندها
1,121
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #12
بی‌قراری، وقت به وقت
سراغم را می‌گیرد
دلم همانند سایه
و دستانم، همانند رگ
ردت را می‌گیرد
قلبم، قلبت را،
دنبال کرده است
چشمانم، قلبم
دستانم، حتی خواب‌هایم
رگ خوابت را می‌داند
هر جا بروی
سایه به سایه
دیوار به دیوار
دنبال توام
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
419
پسندها
1,121
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #13
در گذر دلالان
دستانت را
حتی مسیرت را
با اشتیاق، و عشق درونم
طی می‌کنم
سر چهار راهِ قلبم
کَسی از من می‌پرسد:
خسته نشده‌ای؟
خنده‌ای زیبا، صورت پر از غمم را
قاب می‌گیرد
پای تو در میان باشد
و من، خسته‌گی بشناسم؟
من برای رسیدن به تو
هفت آسمان که سهل است
تا جهنم می‌روم
تا بلکه یک دقیقه
آن روی زیبایت را ببینم
و نظاره‌گرِ، این نقاشی زیبایِ
خداوند باشم!
خدا پارتی بازی کرده است
زیرا این همه زیبایی
آن هم یک‌جا و بی‌عیب
کار انسان نیست
فقط کار خداست!
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا