در گذر دلالان
دستانت را
حتی مسیرت را
با اشتیاق، و عشق درونم
طی میکنم
سر چهار راهِ قلبم
کَسی از من میپرسد:
خسته نشدهای؟
خندهای زیبا، صورت پر از غمم را
قاب میگیرد
پای تو در میان باشد
و من، خستهگی بشناسم؟
من برای رسیدن به تو
هفت آسمان که سهل است
تا جهنم میروم
تا بلکه یک دقیقه
آن روی زیبایت را ببینم
و نظارهگرِ، این نقاشی زیبایِ
خداوند باشم!
خدا پارتی بازی کرده است
زیرا این همه زیبایی
آن هم یکجا و بیعیب
کار انسان نیست
فقط کار خداست!