قدرت به زبان آوردن نامت،
از زبان من رمیده بود
تمام جانم در برابر نام تو، ز عشق دیرینهی تو
همچنان بیتوان رهیده بود
چرا ز عشق تو سخن میگویم؟ چرا از تو میگریزم؟
این دل چه طعنههایی را که به جان نخرید!
قدرت به زبان آوردن عشقت،
از دل من رمیده بود! اینک چرا؟
جدایی از تن نبود؛ از دل سهمگین ما بود!
و سرنوشتِ بیرغم و غمانگیز من!
ای کاش این گونه نبود!