• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان از پس خاکستر، آتشی زبانه می‌کشد | مرسده‌.میم کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mers~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 3,249
  • کاربران تگ شده هیچ

Mers~

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,747
پسندها
35,204
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #31
باد سردی از بین درخت‌ها پیچید، تیلور بی‌اختیار شونه‌هاش رو جمع کرد. نگاه رایان و ایان مثل دو تیغه‌ی شمشیر که هیچ‌کدوم قصد عقب‌نشینی نداشتن، قفل هم بود. دخترک شکلاتی درحالی که گوشیش‌ رو تو هوا تکون می‌داد، بالاخره لب باز کرد. صداش نرم نبود، محکم و خونسرد، مثل کسی که می‌خواد مسیر قطار رو از خطی اشتباه به خط درست بکشونه.
- خیلی خب قبل از اینکه صورت‌هاتون خونی بشه، باید بهتون بگم که درست لحظه‌ای که ایان در و باز کرد هر دو سیگنال فعال، قطع شدن. یعنی عمدا اینطور برنامه ریزی شده.
ایان دست‌هاش رو از جیب بیرون کشید، به عمد خاک روی شلوارش رو به طرف کاراگاه تکوند.
- چه همزمانی جالبی، نه؟ شاید کائنات بالاخره تصمیم گرفتن شما دوتا رو غافلگیر کنن.
تیلور اخم محوی بین ابروهاش نشوند و با نگاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

Mers~

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,747
پسندها
35,204
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #32
تیلور لپ‌تاپ رو کمی جلو کشید و انگشت‌هاش با سرعت روی کیبورد حرکت کردن. بدون اینکه سرش رو بلند کنه، گفت:
- لحظه‌ای که سیگنال‌ها قطع شدن، هم‌زمان بود با باز شدن در. این یعنی یا فرستنده داخل خونه بوده، یا کسی بیرون از محدوده سیگنال‌ها رو خاموش کرده. هر دو حالت نشون می‌ده که اونجا رو زیر نظر داشتن.
ایان، هنوز لم داده روی صندلی، لیوان رو بین دو دستش چرخوند. نگاهش از بخار بالای هات‌چاکلت به سمت تیلور لغزید، بعد دوباره به رایانی برگشت که مثل مجسمه، بی‌حرکت ایستاده بود.
- خب… بذار حداقل این بار "جواب درست" رو بدم.
رایان خسته از تیکه‌های اون، ابرو بالا انداخت اما چیزی نگفت.
دخترک چتری‌هاش رو از جلوی چشمش کنار زد، کمی به جلو خم شد و آرنج‌هاش رو روی زانو گذاشت. لحنش سبک بود، اما رگه‌ای از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 9)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا