• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان از پس خاکستر، آتشی زبانه می‌کشد | مرسده‌.میم کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mers~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 3,087
  • کاربران تگ شده هیچ

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
6- تقریبا 32 کیلومتر
7- سایز 45
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
فصل دوم
خانه‌ای که نبود: نقشه‌ای برای هیچکس
«در پس هر جسد سایه‌ای نهفته‌ست، نه فریاد می‌کشد نه آرام می‌گیرد»

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

سلام‌ بزرگ بعد از مدت‌ها .. فصل امتحاناته و چی بهتر از درس نخوندن؟
خواستم بگم که بالاخره برای فصل اول اسم انتخاب کردم و اینکه قطعا دوست دارم نظرتون رو بدونم ..☆

فصل اول
اولین خط در خاکستر
«وقتی سکوتِ شب فریاد می‌زند، رازها از دل سایه‌ها سر بیرون می‌آورند»
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
[ ایستگاه پلیس - صبح همان روز ]
فضای ساکت و نیمه‌روشن اداره در تضاد کامل با تنش درون اتاق پرونده‌ها بود. رایان با چشم‌هایی خسته، روی میز و صندلی فلزی خم شده بود و انبوهی از برگه‌ها رو ورق می‌زد. نور سفید لامپ بالای سرش پوست صورتش رو مثل کاغذ کرده بود. با انگشت اشاره‌اش روی صفحه‌ مانیتور نقشه محله‌ها رو دنبال می‌کرد، خط به خط، کوچه به کوچه. باز برگشته بود به اول خط، میکروفن ضبط صدای روی میزش هنوز روشن بود. گاهی مکث می‌کرد و با صدایی ناتوان اما دقیق می‌گفت:
- قربانی دوم، سیدنی جونز. پارک ایست‌وود. نقطه کور دوربین، دقیقاً بیست قدم با محل پارک یخچال فاصله. قربانی سوم، لی‌لی فایفر، کنار رودخانه... سه پرونده و سه مکان عمومی بدون نقطه مشترک به ظاهر. اما...
چند لحظه به عقب برگشت و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
اگه من یه قاتل باشم و بخوام کسی رو تو یه نمایش پنهان کنم که فقط یه احمق کنجکاو ازش سر دربیاره، می‌رم کجا؟ جایی که همه یادشون رفته؟ شاید جایی که حتی موش‌ها هم توش سند مالکیت ندارند؟ این‌طور شد که بعد از چند ساعت جست‌وجو بین نقشه‌های فراموش‌شده و بررسیِ پرونده‌های قدیمی خاک‌خورده و اطلاعات دیوید، رد ساختمان خاصی توی بریر هیل رو گرفت. ساختمونی که قبلاً آرشیو هنری بوده، اما تو هیچ سندی رسمی بعد از آتش‌سوزی سال 2012 وجود نداشت. مثل یه روح. یا شبحی که هنوز سایه‌ش روی خیابون افتاده و حالا، اونجا بود.
***
همه‌چیز بیش از حد مسکوت بود. نه صدای ماشینی، نه صدای گنجشکی که به اشتباه راهش رو به این ویرانه کشیده باشه. فقط وزش باد، که گه‌گاه لابه‌لای خرابه‌ها نفس می‌کشید.
آجرهای دیوار پوسیده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
دستش خودبه‌خود به طرف چاقوی جیبی‌ای رفت که توی آستین هودیش پنهان کرده بود.
«این‌قدر پلیسی رفتار نکن ایان، تو حتی حکم بازرسی نداری... ولی اگه قراره بمیرم، حداقل با یه قیافه‌ی مغرور برم که بگن خب، دست‌کم می‌دونست داره چیکار می‌کنه»
قدمی عقب رفت و به دیوار پوسیده تکیه داد، چشم‌هاش رو تنگ کرد و با دقت گوش سپرد.
صدا دوباره برگشت، این‌بار واضح‌تر. انگار چیزی افتاد.
نه! کسی انداختش. احتمالا عمداً.
دیوونگی بود یا هوش قاتل؟ کسی که می‌دونه ایان اون‌جاست یا بدتر کسی که از اول می‌خواسته ایان اون‌جا باشه و به احتمال پنجاه درصد تمامش توهم بود.
ایان با کش مویی که همیشه دور مچش قرار داشت، موهاش رو بالا، محکم بست و زیر لب زمزمه کرد:
- خب... اون‌قدر جسارت داری که بندازیم تو یه بازی، اما اون‌قدر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Mers~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,733
پسندها
35,166
امتیازها
66,872
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
ایان چشم از رد پا برنداشت. سایه‌اش روی دیوار، شکسته افتاده بود. کشیده و لاغر و البته لرزان. گوشی توی دستاش سنگینی می‌کرد. صدای نفس خودش رو می‌شنید و ثانیه‌هایی که انگار از تقویم تق‌تق جدا می‌شدن.
نگاهش به مخاطبین گوشیش لغزید. اول به اسم تیلور.
تی همیشه منطقی بود. حمایت‌گر، آروم، مثل یه لیوان شیر ولرم تو شب زمستونی؛ اما یه چیزی ته ذهنش می‌گفت اگه الان تماس بگیره، تی نمی‌ذاره جلوتر بره. و اوه، ایان از اون‌هایی نبود که حتی وسط بازی، تخته رو ول کنه و بره زیر گاز رو خاموش کنه.
انگشت شستش رو روی صفحه نگه داشت. اسم دوم، سرگشته ناکامی‌های ابدی.
چشم‌هاش باریک شد. رایان میلرِ عوضی. همیشه جدی، همیشه خسته، همیشه انگار یه‌جایی بین دوتا فکر گیر کرده. شاید تنها کسی که می‌تونست ایان رو بخونه؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mers~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا