• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان راهی جز او نیست | دردانه عوض زاده کاربر انجمن یک رمان

دردانه. ع

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
952
پسندها
6,048
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #761
با دلخوری گفتم:
- به همین راحتی از بابا دل کندید؟
- راحت نیست! باور کن راحت نیست؛ اما چاره‌ای ندارم، باید‌ با این‌ وضع کنار بیام. هممون باید کنار بیایم.
- بابا همش تو فکر شماست.
- دلخوش نباش!
- باور کنید بابا به فکرتونه... می‌گفت کتاباتونو نبردید قبل خواب بخونید... .
کمی برای ادامه‌ی حرفم مردد شدم، اما بالاخره لب باز کردم.
- می‌گفت مهریه‌تونو ریخته به حسابتون، گفت یکی از واحدای برج سفید رو می‌زنه به اسمتون تا راحت باشید.
- نباید مهریه رو می‌داد، اونو بخشیده بودم. بهش بگو من واحد نمی‌خوام. اگر هم چیزی از وسایل من مونده که دیدنش اذیتش می‌کنه، همه رو جمع کن، رضا که برگشت میگم بیاد بیاره.
«مادر» ضعیفی از دهانم خارج شد.
- ازش بپرس کی قرار محضر می‌ذاره؟
ناراحت شدم.
- زندگی با ما اینقدر بد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا