- ارسالیها
- 160
- پسندها
- 1,056
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #1
نام دلنوشته: نامههایی به ونگوگ
دلنویس: آیناز
مقدمه:
ون گوگ عزیزم
نمیدانم این نامه به دستت میرسد یا نه، اما شیفتگی که نگاه نمیخواهد.
من این روزها شب پر ستارهای شدهام که کورسوی تکتک اخترهایش خاموش شدهاند و حتی شازده کوچولویی در اخترکهای تاریک منظومهاش بره نمیخواهد.
من آفتابگردانهایی شدهام که خورشید هم با اکراه فراوانی از او رویگردان است و به مهتاب برای ذرهای نور التماس میکند.
خانوادهی سیبزمینیخورها با من سر یک میز نمینشینند و تنها در تراس کافه در شب میان سرما و تنهایی نشستهام و به فنجان خالی قهوه مینگرم.
اگر تو نیز همانند خانوادهی سیبزمینیخورها مرا رها نکردهای، در کافهی نقاشیها منتظرت هستم تا یک فنجان قهوه و نخی سیگار مهمانم باشی. امیدوارم بتوانی همانند...
دلنویس: آیناز
مقدمه:
ون گوگ عزیزم
نمیدانم این نامه به دستت میرسد یا نه، اما شیفتگی که نگاه نمیخواهد.
من این روزها شب پر ستارهای شدهام که کورسوی تکتک اخترهایش خاموش شدهاند و حتی شازده کوچولویی در اخترکهای تاریک منظومهاش بره نمیخواهد.
من آفتابگردانهایی شدهام که خورشید هم با اکراه فراوانی از او رویگردان است و به مهتاب برای ذرهای نور التماس میکند.
خانوادهی سیبزمینیخورها با من سر یک میز نمینشینند و تنها در تراس کافه در شب میان سرما و تنهایی نشستهام و به فنجان خالی قهوه مینگرم.
اگر تو نیز همانند خانوادهی سیبزمینیخورها مرا رها نکردهای، در کافهی نقاشیها منتظرت هستم تا یک فنجان قهوه و نخی سیگار مهمانم باشی. امیدوارم بتوانی همانند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش