متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های ژیار | تی ناز کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع آهو`
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 444
  • کاربران تگ شده هیچ

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلنوشته: ژیار
نویسنده: زیبا
مقدمه:
ژیارم؟!
جانم برایت بگوید که می‌خواهم امشب را به یادِ بوسه‌هایت صبح کنم. برایت شعرها بنویسم. برای آمدنت رویاپردازی کنم و حتی یادت می‌آید قرار بود مرا چند صباحی به دیدارِ خواهر جانت در زاهدان ببری؟ همانی که می‌‌گفتی چشم به در، منتظر است تا تو را ببیند؟ تو که آمدی، قول می‌دهم بعد از این‌که از سالم ماندت و بودنت در کنارِ خودم، اطمینان حاصل کردم و از دریایِ وجودی‌ات آرامش گرفتم؛ به دیدارِ خواهر جانت در زاهدان برویم.

* ژیار به معنایِ زندگی، تمدن است.
پ.ن: منظورم این‌جا شخصِ خاصی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : آهو`

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
24
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : HAKIMEH.MZ
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Neko

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #3
ژیار جانم... .
امروز هم مثلِ همیشه برایِ دیدارت کنارِ حوضچهٔ حیاطمان دلتنگی را کادو پیچ کرده‌ام.
آمدنت، بویِ وصال را به ارمغان می‌آورد و فصلِ دلتنگی را در حوالیِ دل‌ها می‌زداید.
مادرم می‌گفت، عشق بزرگ‌ترین هدیهٔ جهان به انسان است؛ اما من می‌گویم، عشق مثلِ ساعت نشینی می‌مانند. چرا که ساعت‌ها قلب‌هایمان در فکر رسیدن به آیندهٔ نه‌چندان دور پُر می‌شود.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #4
ژیارم؛ کاش انتظارمان پایانِ خوشی باشد. پایانی به شیرینیِ شوقِ وصالت، شیرینی‌ِ که همچون گنجشکی از بامِ قلبم پَر می‌کشد.
امروز را در خانه می‌مانم تا با امیدِ این همه صبر و دلتنگی، خیابانِ تلاشمان، ما را به مقصدِ آرزو‌ها برساند.
امروز را به شوقِ دیدنت به فرداهایی بدل می‌سازم که آن‌جا دست در دستِ رویاهایمان آن‌چه را که همیشه در خیالمان گذرانده‌ایم به واقعیت، زندگی کنیم.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #5
ژیارم؛ کی تمام می‌شود این فصلِ دلتنگی؟
کی تمام می‌شود تمامِ شب‌هایی که دور از تو با خیالِ چشم‌هایِ جان ستاند، تا نزدیکی سپیده دم؛ پلک‌هایم خیالِ آرامیدن ندارند!
اگر من در خلوتِ شبانگاهم با هر تپش از قلبم، تو را یاد می‌کنم. تو در آن گوشه از خاطراتم، با یادت مرا آرام می‌کنی. اگر من در این گوشه به انتظارت نشسته‌ام. تو در آن گوشه از خاطراتم، شوق دیدارِ همهٔ چوب خط‌های این انتظار را پاک می‌سازی.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #6
ژیارم! می‌دانی این پنج سال هر ساعتش، از تو می‌نگارم؟ می‌دانی این پنج سال، امیدِ دیدنت را هر صبح در آسمان می‌پندارم و چهره‌ات را بر تمام آنچه انگاشته‌ام به نگاره در می‌آورم؟ پنج سالی که فراقِ دیدنت، امیدِ با تو بودن را از من گرفت. من از آن روزِ بعد تو فقط به تماشایِ گذرِ خاطراتت، دفترچه‌ام را می‌نگرم. خاطراتِ نبودنت را درو می‌کنم. نیستی که ببینی در نبودت چگونه شعر سرایی می‌کنم، آخر نبودنت شاعرم کرده است.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #7
ژیارم، میمِ مالکیتی که تو به آخرِ اسمم می‌چسباندی چند سالی است که دارد گوشه‌ای در خیالم خاک می‌خورد. هیچ‌ک.س آن‌گونه که تو مرا نازارم می‌خواندی، نمی‌خواند. هیچ‌ک.س محضِ دل‌خوشی‌ام یک‌بار همانندِ آوای صدایت، میم را به آخر اسمم نچسبانده است تا تمامیِ این قندهایی که در زمانِ نبودنت بر رویِ دلم زیادی سنگینی می‌کنند، اندکی آب شوند. همین روزها می‌ترسم در نبودنت آن‌قدری به دلم فشار بیاورند که مرضِ قند بگیرم.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #8
ژیارم! می‌دانی این روزها تو همانندِ چه چیزی هستی؟! این روزها تو همانندِ آن سیبی هستی که در دورترین نقطهٔ شاخهٔ درخت واقع شده است. همان شاخهٔ ممنوعه شده‌ای که بی‌گمان برای چیدنت، دستمان نمی‌رسد. آخ که اگر دستم برسد. اگر بچیمنت؛ زمین از حسرتِ افتادنت بی‌شک می‌میرد.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #9
ژیارم؛ بارها برایت شعر سروده‌ام؛ حتی بی‌صدا عشقت را زمزمه کرده‌ام. بارها دلتنگی‌ام را در نوشته‌هایم فریاد زده‌ام و دوست داشتنت را بی‌تعلل به زبان آورده‌ام، اما افسوس که نیستی تا عشقم را در چشم‌هایم ببینی. افسوس که سال‌هاست ندارمت و کنارم نیستی، اما به یقین می‌دانم که به زودی می‌آیی و شقایق‌های پژمردهٔ حیاطمان با آمدنت، شوقِ دیدنت دوباره شکوفه می‌دهند.
 
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
714
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #10
ژیار؛ اگر حسرتِ هر روزه‌ام را می‌دیدی! بی‌شک می‌فهمیدی داشتنت چه زیاد لذّت دارد.
زندگی‌ام این چند سال در نبودت چیزی به جز ای کاش و صد افسوس نیست.
کاش می‌شد «ای کاش‌ها» به فرجام برسند. کاش می‌شد افسوسِ نداشتند، تمام شود. کاش می‌شد با حسرتِ نبودنت تا کنم و هر روزِ برای داشتنت، امیدوارانه مسافتِ دلتنگی را همانندِ گذشتن از یک سراشیبی تند بپیمایم.
 
امضا : آهو`

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا