متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,063
  • بازدیدها 8,167
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,289
پسندها
4,860
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,061
وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست


یاقوت لبت قسمت خونین جگری نیست





المنة للّه که به عهد رخ و زلفت


بر گردن من منت شام و سحری نیست





پیداست ز نالیدن مرغان گلستان


کاسوده ز سودای غمش هیچ سری نیست





فریاد که جز اشک شب و آه سحرگاه


اندر سفر عشق مرا هم سفری نیست





در راه خطرناک طلب گم شدم آخر


زیرا که درین ورطه مرا راهبری نیست





تا آن صنم آمد به در از پرده، فلک گفت


الحق که درین پرده چنین پرده‌دری نیست





گفتی که چه داری به خریداری لعلش


جز اشک گران مایه به دستم گهری نیست





تا خود نشوی شانه، به زلفش نزنی چنگ


انگشتِ کسی کارگشای دگری نیست





در کوی خرابات رسیدم به مقامی


کانجا ز کرامات فروشان اثری نیست





جز دردسر از درد کشی هیچ ندیدم


افسوس که در بی خبری هم خبری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,289
پسندها
4,860
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,062
داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌


كه‌ كند مادرِ تو با من‌ جنگ‌





هركجا بینَدَم‌ از دور، كند


چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌





با نگاه‌ غضب‌ آلود، زَنَد


بر دل‌ نازك‌ من،‌ تیر خدنگ‌





مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌


شهد در كام‌ من‌ و تُست،‌ شَرَنگ‌





نشوم‌ یكدل‌ و یكرنگ‌ ترا


تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌





گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌


باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌





روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌


دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌





گرم‌ و خونین‌ به‌ مَنَش‌ باز آری‌


تا بَرَد زآینه‌ ی قلبم،‌ زنگ‌





عاشق‌ بی‌ خِردِ ناهنجار


نه،‌ بَل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌





حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد


خیره‌ از باده‌ و دیوانه ی‌ زنگ‌





رفت‌ و مادر را افكند به‌ خاك‌


سینه‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,289
پسندها
4,860
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,063
جوانی سر از رأی مادر بتافت


دل دردمندش به آذر بتافت





چو بیچاره شد پیشش آورد مهد


که ای سست مهرِ فراموش عهد





نه در مهد نیروی حالت نبود


مگس راندن از خود مجالت نبود؟





تو آنی کزان یک مگس رنجه ای


که امروز سالار و سرپنجه ای





چه پوشیده چشمی ببینی که راه


نداند همی وقت رفتن ز چاه





تو گر شکر کردی که با دیده ای


وگرنه تو هم چشم پوشیده ای

سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,289
پسندها
4,860
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,064
یارا بهشت صحبت یاران همدم است


دیدار یار نامتناسب جهنم است





هر دم که در حضور عزیزی برآوری


دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است





نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست


بس دیو را که صورتِ فرزندِ آدم است





آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی


یا لطف صورتی‌ست، دگر حشو عالم است





هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام


جز بر دو روی یار موافق که در هم است





آنان که در بهار به صحرا نمی‌روند


بوی خوش ربیع بر ایشان مُحَرَّم است





وان سنگ‌دل که دیده بدوزد ز روی خوب


پندش مده که جهل در او نیک محکم است





آرام نیست در همه عالم به‌اتفاق


ور هست در مجاورتِ یارِ مَحْرَم است





گر خون تازه می‌رود از ریش اهل دل


دیدار دوستان که ببینند مرهم است





دنیا خوش است و مال عزیز است و تن،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا