فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,102
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,051
قرار بود که با آب و گل، عجین بشوی


برای این که سفالینه ای گلین بشوی





زمان گذشت و زمین چون کلاف سر در گم


قرار شد که تو سر رشته ی یقین بشوی





گل محمّدی از فرط باد خم شده بود


قرار شد بروی تکیه گاه دین بشوی





تو را به مکتب اعرابِ جهل بفرستد


که ناظم غزل «ع و ق و ش» بشوی





به این دلیل به فرمان او مقرر شد


که چند سال پسرخوانده ی زمین بشوی




علیرضا_بدیع
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,052
یک گریبان نیست کز بیدادِ آن مه ، پاره نیست


رحم، گویا در دل بی‌رحم آن مه پاره نیست





کو دلی کز آن دل بی‌رحم سنگین نیست چاک


کو گریبانی کز آن چاک گریبان پاره نیست





ای دلت در سینه سنگ خاره با من جور بس


در تن من آخر این جان است سنگ خاره نیست





گاه گاهم بر رخ او رخصت نظاره هست


لیک این خون گشته دل را طاقت نظاره نیست





جان اگر خواهی مده تا می‌توانی دل ز دست


دل چو رفت از دست غیر از جان سپردن چاره نیست





کامیاب از روی آن ماهند یاران در وطن


بی‌نصیب از وصل او جز هاتف آواره نیست




هاتف_اصفهانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,053
همین که فراموشش می کنم


و تمام می شود


آهنگی بخش می شود، آهنگ محبوب او


یا کسی می خندد، شبیه خنده ی او


یا کسی عطرش را می فشارد


و پخش می شود در هوا عطر او


بدین سان به یاد می رود


کل فراموش کردن هایم.





جمال_ثریا
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,054
از مهر روی گلرخان،در سینه دارم خارها


آتش به جان و دل زنند این آتشین رخسارها





بر روی ما،ای باغبان بگشا در گلزارها


تا کی به حسرت بنگریم از رخنه ی دیوارها؟





وصلت کجا روزی شود،روزی مرا ای دلستان


جان داده مشتاقان بسی از حسرت دیدارها





هرگز نکردی تو وفا،بر وعده ای ای بی وفا


در بی وفایی ها تو را،من آزمودم بارها





مانند تو یوسف رخی،پیدا نخواهد شد دگر


هر چند که با نقد روان،گشتیم در بازار ها





بر عاشقان خسته دل،زان لب ببخشا شربتی


افتاده بین بر خاک ره،از هر طرف بیمارها





از حسرت کوی بتان،نالان بود “خاقان “همی


مانند بلبل روز و شب،از دوری گلزارها




فتحعلی_شاه_قاجار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,055
اینکه عاشقانه تو را دوست داشتم


اما به گفته های تو ایمان نداشتم





صد بار آمدی که بگویی فقط مرا


هر بار روی صورتکم خنده کاشتم





سرمست خنده های تو بودند دیگران


من خاطرات گمشده را می نگاشتم





دست خودم نبود که بدبین نباشم و


مرزی میان عقل و جنون می گذاشتم





شکر خدا که سنگ شدم،سخت و ناامید


پایان تلخ قصه ، تَرَک برنداشتم





آرزو_نوری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,056
پاک ساز از غیر، دل ، وز خود تهی شو چون حباب


گر سبک روحی توانی خیمه زد بر روی آب





خودنمایی کی کند آن کس که واصل شد به دوست


چون نماید مه چو گردد متصل با آفتاب





کی دهد در جلوه گاه دوست عاشق راه غیر


دم مزن از عشق اگر ره می‌دهی بر دیده خواب





نیست بر ذرات یکسان پرتو خورشید فیض


لیک باید جوهر قابل که گردد لعل ناب





وحشی از دریای رحمت گر دهندت رشحه‌ای


گام بر روی هوا آسان زنی همچون سحاب





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,057
آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی


رفتم من از این عالم‌، عالم به تو ارزانی





عشق من و تو ای ماه بیرون ز شگفتی نیست


من پیر جهان‌دیده‌، تو طفل دبستانی





نشگفت گر از مجنون در عشق شوم افزون


کز معرفت افزون است شهری ز بیابانی





تو اول و تو ثانی در خوبی و رعنایی


ای ثانی بی‌اول وی اول بی‌ثانی





درآتش عشق ای دوست می‌سوزم و می‌بینی


وز درد فراق ای یار می‌نالم و می‌دانی





در عشق پشیمانی آیین محبت نیست


عاشق نبرد هرگز در عشق پشیمانی





در بند سر زلفت یک جمع پریشانند


زان جمله یکی نبود چون من به پریشانی





تو شاه نکوروبان‌، من شاه سخن گوبان


تو خود به نکورویی‌، من خود به سخندانی





ما را به فسون سازی جانا چه دهی بازی


تو کودک قفقازی‌، من رند خراسانی





تو ناز کنی از این‌،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,058
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید


دست به‌کاری زنم که غصّه سرآید





خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد


دیو چو بیرون رود فرشته درآید





صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست


نور ز خورشید جوی بو که برآید





بر درِ اربابِ بی‌مروّتِ دنیا


چند نشینی که خواجه کی به درآید





تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی


از نظرِ رهرُوی که در گذر آید





صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند


تا که قبول افتد و که در نظر آید





بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر


باغ شود سبز و شاخِ گُل به بر‌آید





غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست


هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,059
مرا دلیست رهِ عافیت رها کرده


وجود خود هدفِ ناوکِ بلا کرده





ز جور چرخ ستم دیده و رضا داده


ز خوی یار جفا دیده و وفا کرده





به کار خویش فرو رفته مبتلی گشته


به درد عشق مرا نیز مبتلی کرده





هر آنچه داشته از عقل و دانش و دین


ز دست داده و سر در سر هوی کرده





گهی ز بیخردی آبروی خود برده


گهی ز بیخبری قصد جان ما کرده





به قول و عهد بتان غره گشته وز سر جهل


خیال باطل و اندیشهٔ خطا کرده





عبید را به فریبی فکنده از مسکن


ز دوستان و عزیزان خود جدا کرده





عبید_زاکانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,060
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
و از می جهان پر است و بت میگسار هم
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم
بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش
تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین
خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم
چون کائنات جمله به بوی تو زنده‌اند
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس
و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
برهان ملک و دین که ز دست وزارتش
ایام کان یمین شد و دریا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا