نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,171
  • بازدیدها 9,180
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,161
زمین همیشه بر یک پاشنه نمی‌چرخد


حوا تجربه‌ی تلخی بود


چه کسی تصور می‌کرد


آدم سیبی را بردارد


سرنوشت جهانی برآشوبد


من همیشه


به نیمه‌ی دلخور سیبی می‌اندیشم


که گاز زده از دست آدم افتاد


و جاذبه را تمسخر کرد


حالا رشته گندم‌زاران گیسوان تو


و نیمه‌ی دلخور این سیب


عینک را بر می‌دارم


زمین همیشه بر یک پاشنه نمی‌رقصد


خدا برای آدم کلمه


و من برای تو


شعری آفریدم


که سیب‌های جهان را وسوسه می‌کند


حوا تجربه‌ی خوبی بود


که آدم غنوده در چشمانش


تلخی‌های جهان را تاب می‌آورد


عشق


زبان مادری‌ست


آزانگیز و ترجمه ناپذیر


که تجربه‌ی حوا را نا مکرر می‌کند


و زمین


نیمه‌ی دلخور سیبی


که همیشه بر یک پاشنه نمی‌چرخد


عینکم را برمی‌دارم


حالا رشته گیسوان تو


و نیمه‌ی دلخور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,162
ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم


در به روی خوش دلی بستیم و با غم ساختیم





سایه‌پرور ساخت صد مجنون صحراگرد را


رایتی کاندر بیابان جنون افراختیم





خشک بر جا ماند رخش فارس گردون چو ما


توسن جرات به میدان محبت تاختیم





عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران


تن برون بردیم ازین میدان ولی جان باختیم





گر توکل را درین دریاست دخل ناخدا


بادبان برکش که ما کشتی در آب انداختیم





تا محک فرسا نشد نقد محبت یک به یک


ما زر ناقص عیار خویش را نشناختیم





محتشم بهر چراغ افروزی در راه وصل


ه*رز مغز استخوان خویش را بگداختیم



محتشم_کاشانی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,163
برایش نوشتم:عزیزم برگرد !


برایش نوشتم:حالِ بد،بهانه است


بیا و خرابی‌ دنیای مرا ببین !


نوشتم:نمی ‌‌خواهم بدانم چه اتفاقی‌ افتاده


برایت خواهم گفت


از اتفاقاتی که هنوز نیفتاده .


برایش نوشتم:من انتظار می کشم


به سبک خودم


همانی که تو غرور میخوانی‌‌اش و من سکوت .


برایش نوشتم:نگذار سادگی‌ کودکانه ی من


به بلوغ زودرس برسد


نگذار صداقتم زود بمیرد .


برایش نوشتم:


کسی‌ این نامه را برایت می نویسد


که هنوز شبیه خودش است


بازگرد تا دیر نشده !


برایش نوشتم:جواب لازم نیست


هنوز حس ما گرم است


برگرد عزیزم


برگرد!



نیکی_فیروز_کوهی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,164
دل اگر توشه و توانی داشت


در رهِ عقل، کاروانی داشت


دیده گر دفتر قضا میخواند


ز سیه کاریش ، امانی داشت


رهزنِ نفس را شناخته بود


گنجهایش نگاهبانی داشت


کشت و زرعی به ملک جان میکرد


بی نیاز از جهان، جهانی داشت


گوش ما موعظت نیوش نبود


ورنه هر ذره‌ای دهانی داشت


ما در این پرتگه چه میکردیم


مرکب آز گر عنانی داشت


با چنین آتش و تف و دم و دود


کاشکی این تنور نانی داشت


آزمند این چنین گرسنه نبود


اگر این سفره میهمانی داشت


همه را زنده می‌نشاید گفت


زندگی نامی و نشانی داشت


داستان گذشتگان پند است


هر که بگذشت داستانی داشت


رازهای زمانه را میگفت


در و دیوار گر زبانی داشت


اشکها انجم سپهر دلند


این زمین نیز آسمانی داشت


تن بدریوزه خوی کرد و ندید


که چو جان گنج شایگانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,165
بانو ! نمیخواهی که قلبت مال من باشد؟


چشمت برای لحظه ای دنبال من باشد؟





تو مثل خورشیدی و من دور تو می گردم


آری ! خدا میخواست ، این اقبال من باشد





دنیا پر از شاعر شد از فردای میلادت


حق می دهم دنیا پر از امثال من باشد





با خواجه حافظ فال می گیرم ، پر از بغضم


یعنی نباید اسم تو در فال من باشد؟





آهوی تک خالی که هر کس عاشقش می شد


شاید مقدر نیست در چنگال من باشد





این بار،دیگر دام در راهت می انداز


عشق تو باید طالع امسال من باشد !



محسن_نظری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,166
آخر نگاهی بر حال ما کن


درد دلم را روزی دوا کن





از دست هجران من در بلایم


یارب، به فضلت آن را دوا کن





گفتی «به وصلت روزی نوازم »


وقت است، جانا، وعده وفا کن





من در فراقت شوریده حالم


باز آی و رحمی بر حال ما کن





صد ره نویدم دادی به وصلت


امید ما را باری وفا کن





از خوبرویان زشتی نیاید


این زشت رویی آخر رها کن





زین بیش ما را از خود میازار


اندیشه آخر روز جزا کن





در عشق، خسرو، دل را چه قیمت؟


جان و روان را پیشش فنا کن




امیر_خسرو_دهلوی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,167
ای که در جام رقیبان می پیاپی می‌کنی


خون دل در ساغر عشاق تا کی می‌کنی





می‌نوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا


دم به دم خون در دل از جور پیاپی می‌کنی





راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است


بی گناه این راه پیما ناقه را پی می‌کنی





ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی


گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی می‌کنی





ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار


گر نه در ساغر کنون می می‌کنی کی می‌کنی



هاتقف_اصفهانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,168
خوبم


شبیه فانوس کنج انباری


که دل پری از لامپ‌ها دارد.


خوبم


شبیه گلدان کنار پنجره


که با حسرت


گل‌های آفتابگردان مزرعه را نگاه می‌کند.


خوبم


شبیه قایقی پیر


در خشکی


که می‌داند دیگر به آب نمی‌اُفتد.


خوبم


شبیه کاسِتی


که سال‌هاست


آواز عشقش


در پس خاطره‌ها جا مانده


خوبم اما


حال تو چطور است؟



سعید_فلاحی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,169
ما، کانده تو نیاز داریم


دست از تو چگونه باز داریم؟





شادان به غم تو چون نباشیم؟


کز سوز غم تو ساز داریم





با سوز تو از چه رو نسازیم؟


چون لطف تو چاره ساز داریم





تیمار تو گرچه جان بکاهد


از جانش، چو جان، نیاز داریم





سر بر قدمت نهیم روزی


چون همت سرفراز داریم





جانبازی ما عجب نباشد


چون ما دل عشقباز داریم





گر جان برود، چه باک ما را؟


جانا، چو تو دلنواز داریم





دریاب، کز آتش فراقت


اندیشهٔ جان‌گداز داریم





بنما، که در انتظار رویت


پیوسته دو چشم باز داریم



عراقی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,581
پسندها
5,023
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,170
ای دور مانده از نظر دورماندگان


بازآی هم به جان و سر دورماندگان





عمرم به باد رفت و نیامد به سوی من


آن باد کآورد خبر دورماندگان





مردم ز زنده داشتن شب که در فراق


دشوار می رسد سحر دورماندگان





خلقی بسوزدم که رسیدند رفتگان


این است داغ تازه تر دورماندگان





نبود به از نظاره دیدار رفته دیر


هر تحفه کآید از سفر دورماندگان





هر شب رویم و گریه خون جگر کنیم


آنجا که خود بود گذر دورماندگان





هر ساعتم ز خوردن غم خواب مردن است


آیا همینست خواب و خور دور ماندگان





دلها شود کباب، چو خسرو کند نفیر


چون دور ماندگان ز بر دور ماندگان




امیر_خسرو_دهلوی
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا