نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,184
  • بازدیدها 9,263
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,593
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,181
دل خون شد و از توام خبر نیست


هر روز مرا دلی دگر نیست





گفتم که دلم به غمزه بردی


گفتا که مرا ازین خبر نیست





زر می‌خواهی که دل دهی باز


جان هست مرا ولیک زر نیست





می‌نتوانم سر از تو پیچید


گر هست سر منت وگر نیست





در گلبن آفرینش امروز


از روی تو گل شکفته‌تر نیست





پر پرتو روی توست عالم


لیکن چکنم مرا نظر نیست





دین آوردم که نور دین را


بی روی تو ذره‌ای اثر نیست





کفر آوردم که کافری را


از حلقهٔ زلف تو گذر نیست





کفر است قلاوز ره عشق


در عشق تو کفر مختصر نیست





جز کافری و سیاه‌رویی


در عالم عشق معتبر نیست





خاکش بر سر که همچو عطار


در کوی تو همچو خاک در نیست





عطار_نیشابوری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,593
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,182
سادگی این نوشته ها


از پیچیدگی عشق می آید .


تمام این کلمه ها


همراه تو


بارها عشق را دور زده اند


و لابد پیش خودشان فکر می کنند:


حالا که به من رسیده اند


“چه کار بزرگی کرده اند “!




سیاوش_میرزایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,593
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,183
جنبش اول که قلم برگرفت


حرف نخستین ز سخن درگرفت





پرده خلوت چو برانداختند


جلوت اول به سخن ساختند





تا سخن آوازه دل در نداد


جان تن آزاده به گل در نداد





چون قلم آمد شدن آغاز کرد


چشم جهان را به سخن باز کرد





بی سخن آوازه عالم نبود


این همه گفتند و سخن کم نبود





در لغت عشق سخن جان ماست


ما سخنیم این طلل ایوان ماست





خط هر اندیشه که پیوسته‌اند


بر پر مرغان سخن بسته‌اند





نیست درین کهنهٔ نوخیزتر


موی شکافی ز سخن تیزتر





اول اندیشه، پسینِ شمار


هم سخن است این سخن اینجا بدار





تاجوران تاجورش خوانده‌اند


وان دگران، آن دگرش خوانده‌اند





گه به نوای علمش برکشند


گه به نگار قلمش درکشند





او ز علم فتح نماینده‌تر


وز قلم اقلیم گشاینده‌تر





گرچه سخن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,593
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,184
اگر در آینه بینی جمال زیبا را


ز عشق خویش ملامت نمی کنی ما را





کسی که صورت یوسف ندید،نیست روا





که سرزنش کند از عشق زلیخا را





حدیث حسن تو و عشق من ببرد از یاد


حکایت غم مجنون و حسن لیلا را





به رهگذار تو سر می گذارم از شوق


بدان امید که بر چشم من نهی پا را





ز هجر ماه رفت هر شب از ستاره اشک


روان ز دیده به دامان کنم ثریا را





به یاد قبله ی رویت چو در نماز درآیم


ز آب دیده چو دریا کنم مصلا را





چنین که از لب جانبخش،مرده زنده کنی


سزد که لاف زنی معجز مسیحا را





به نیم جرعه مرا م**س.ت کردی ای ساقی


مگر که چشم تو افزود نشأه ی صهبا را





ز دست کوته “همت” بسی عجب دارم


که رام کرد به خود آن بلند بالا را



همت_شیرازی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,593
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #1,185
چند وقتی ست که من بی خبر از حال توام


مثل یک سایه ی مشکوک به دنبال توام!





خوب من ! بد به دلت راه مده چیزی نیست


من همان نیمه ی آشفته ی هر سال توام!





تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت


می توان گفت که من چلچله ی لال توام!





سالها گوش به فرمان نگاهت بودم


چند روزیست که بازیچه ی امیال توام





گله ای نیست که برداری و دورم ریزی


من همان میوه ی پوسیده ی اقبال توام





مثل یک پوپک سرما زده از بارش برف


سخت محتاج به گرمای پرو بال توام!





زندگی زیر سر توست اگر لج نکنی


باز هم مال خودت باش خودم مال توام!



سیدمحمدعلی_رضازاده
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا