دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,235
  • بازدیدها 13,192
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,181
دل خون شد و از توام خبر نیست


هر روز مرا دلی دگر نیست





گفتم که دلم به غمزه بردی


گفتا که مرا ازین خبر نیست





زر می‌خواهی که دل دهی باز


جان هست مرا ولیک زر نیست





می‌نتوانم سر از تو پیچید


گر هست سر منت وگر نیست





در گلبن آفرینش امروز


از روی تو گل شکفته‌تر نیست





پر پرتو روی توست عالم


لیکن چکنم مرا نظر نیست





دین آوردم که نور دین را


بی روی تو ذره‌ای اثر نیست





کفر آوردم که کافری را


از حلقهٔ زلف تو گذر نیست





کفر است قلاوز ره عشق


در عشق تو کفر مختصر نیست





جز کافری و سیاه‌رویی


در عالم عشق معتبر نیست





خاکش بر سر که همچو عطار


در کوی تو همچو خاک در نیست





عطار_نیشابوری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,182
سادگی این نوشته ها


از پیچیدگی عشق می آید .


تمام این کلمه ها


همراه تو


بارها عشق را دور زده اند


و لابد پیش خودشان فکر می کنند:


حالا که به من رسیده اند


“چه کار بزرگی کرده اند “!




سیاوش_میرزایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,183
جنبش اول که قلم برگرفت


حرف نخستین ز سخن درگرفت





پرده خلوت چو برانداختند


جلوت اول به سخن ساختند





تا سخن آوازه دل در نداد


جان تن آزاده به گل در نداد





چون قلم آمد شدن آغاز کرد


چشم جهان را به سخن باز کرد





بی سخن آوازه عالم نبود


این همه گفتند و سخن کم نبود





در لغت عشق سخن جان ماست


ما سخنیم این طلل ایوان ماست





خط هر اندیشه که پیوسته‌اند


بر پر مرغان سخن بسته‌اند





نیست درین کهنهٔ نوخیزتر


موی شکافی ز سخن تیزتر





اول اندیشه، پسینِ شمار


هم سخن است این سخن اینجا بدار





تاجوران تاجورش خوانده‌اند


وان دگران، آن دگرش خوانده‌اند





گه به نوای علمش برکشند


گه به نگار قلمش درکشند





او ز علم فتح نماینده‌تر


وز قلم اقلیم گشاینده‌تر





گرچه سخن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,184
اگر در آینه بینی جمال زیبا را


ز عشق خویش ملامت نمی کنی ما را





کسی که صورت یوسف ندید،نیست روا





که سرزنش کند از عشق زلیخا را





حدیث حسن تو و عشق من ببرد از یاد


حکایت غم مجنون و حسن لیلا را





به رهگذار تو سر می گذارم از شوق


بدان امید که بر چشم من نهی پا را





ز هجر ماه رفت هر شب از ستاره اشک


روان ز دیده به دامان کنم ثریا را





به یاد قبله ی رویت چو در نماز درآیم


ز آب دیده چو دریا کنم مصلا را





چنین که از لب جانبخش،مرده زنده کنی


سزد که لاف زنی معجز مسیحا را





به نیم جرعه مرا م**س.ت کردی ای ساقی


مگر که چشم تو افزود نشأه ی صهبا را





ز دست کوته “همت” بسی عجب دارم


که رام کرد به خود آن بلند بالا را



همت_شیرازی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,185
چند وقتی ست که من بی خبر از حال توام


مثل یک سایه ی مشکوک به دنبال توام!





خوب من ! بد به دلت راه مده چیزی نیست


من همان نیمه ی آشفته ی هر سال توام!





تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت


می توان گفت که من چلچله ی لال توام!





سالها گوش به فرمان نگاهت بودم


چند روزیست که بازیچه ی امیال توام





گله ای نیست که برداری و دورم ریزی


من همان میوه ی پوسیده ی اقبال توام





مثل یک پوپک سرما زده از بارش برف


سخت محتاج به گرمای پرو بال توام!





زندگی زیر سر توست اگر لج نکنی


باز هم مال خودت باش خودم مال توام!



سیدمحمدعلی_رضازاده
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,186
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا

اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده‌نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا

قسمت خود می‌خورند، مُنعِم و درویش
روزی خود می‌برند پشّه و عَنقا

حاجت موری به علم غیب بداند
در بُنِ چاهی به زیر صخرهٔ صَمّا

جانور از نطفه می‌کند، شکر از نی
برگِ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا

شربت نوش آفرید از مگسِ نَحْل
نَخل تناور کند ز دانهٔ خرما

از همگان بی‌نیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا

پرتو نور سُرادِقات جَلالش
از عظمت، ماورای فکرت دانا

خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا می‌کند، که موی بر اعضا

هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا

بار خدایا مُهَیْمِنی و مُدَبِّر
وز همه عیبی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,187
گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست


بر سر خوبان عالم پادشایی نیست هست





ور چنان دانی که جان پاکبازان را ز عشق


با جمال خاکپایت آشنایی نیست هست





ور گمانت آید که گاه دل ربودن در سماع


روی و آوازت هلاک پارسایی نیست هست





ور تو اندیشی که گاه گوهر افشاندن ز لعل


از لبت گم بودگان را رهنمایی نیست هست





ور تو پنداری که چون برداری از رخ زلف را


از تو قندیل فلک را روشنایی نیست هست





ور چنان دانی ترا روز قیامت از خدای


از پی خون چو من عاشق جزایی نیست هست





ور تو بسگالی که با این حسن و خوبی مر ترا


خوی بد عهدی و رسم بی وفایی نیست هست





ور همی دانی که بر خاک سر کویت ز خون


صد هزاران قطره از چشم سنایی نیست هست



سنایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,188
از عاشقان چه خوشتر رسوایی و ملامت


وز ناصح خردمند ز آزار ما ندامت





یا رب تو پرده بردار از کار تا بدانند


کامروز در جهان کیست شایسته ی ملامت





گیرم که ما نرنجیم تا کی رواست آخر


با دوستان تغافل با دشمنان کرامت





بیهوده وقت ما را ضایع همی گذارند


ترسم که برنیایند از عهده ی غرامت





چون تیر رفت از شست دیگر چه آید از دست


چون آبگینه بشکست خیزد چه از ندامت





خون منت بگردن زینگونه جور کردن


دست منت بدامن تا دامن قیامت...




نشاط_اصفهانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,189
ای آنکه دلم از غم تو شد متلاشی


سخت است کنار دل تنگم، تو نباشی!





دارد شب دلتنگی من باز می آید


ای کاش به زخمم نمکی تازه،بپاشی!





تصویرم اگر خوب نیفتد،به از آن است


بر صورت این آیینه، خطی بخراشی





ای مرگ، دگر با چه زبانی بنویسم:


زود است، مداد دل من را بتراشی





هرگز نکنم داوری لیگ دلت را


با این همه بی نظمی و جنجال و حواشی





آنشب تو بجز بله، به من هبچ نگفتی


امشب نکند حرف دگر داشته باشی!




محمد_حسبن_حیدری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,190
ای پار، دوست بوده و امسال آشنا


وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا





ای سفته درّ وصل تو الماس ناکسان


تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا





چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی


سر بر زمین خدمت یاران بیوفا





آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس


با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا





الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است


پیش مسیح مائده و پیش خر گیا





بودیم گوهری به تو افتاده رایگان


نشناختی تو قیمت ما از سر جفا





بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر


یا کوزه گرچه داند یاقوت را بها





ما را قضای بد به هوای تو درفکند


آری که هم قضای بلا باد بر قضا





ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی


نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما





حکم قضای بود و گرنه چنین بدی


خاقانی از کجا و هوای تو از کجا




خاقانی
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا