دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,235
  • بازدیدها 13,110
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,211
کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند


که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند





مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست


که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند





هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد


دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند





اگر به دست کند باغبان چنین سروی


چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند





چه روزها به شب آورد جان منتظرم


به بوی آن که شبی با تو روز گرداند





به چند حیله شبی در فراق روز کنم


و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند





جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند


که گر سوار براند پیاده درماند





به دست رحمتم از خاک آستان بردار


که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند





چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را


حدیث دوست بگویش که جان برافشاند





پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد


نه هر که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,212
هر که را در عشق تو کاری بُوَد


هر سر مویی برو خاری بود





یک زمان مگذار بی درد خودم


تا مرا در هجر تو یاری بود





م**س.ت گشتم از تو گفتی صبر کن


صبر کردن کار هشیاری بود





دل ز من بردی و گفتی غم مخور


گر دلی نبود نه بس کاری بود





گر تو را در عشق دین و دل نماند


این چنین در عشق بسیاری بود





دل شد از دست و ز جان ترسم ازانک


طره تو چست طراری بود





بی نمکدان لبت در هر دو کون


می‌ندانم تا جگر خواری بود





گر بخندی عاشق بیمار را


وقت بیماری شکرباری بود





رَسته ی دندانت، در بازار حُسن


تا قیامت روز بازاری بود





گر بهای بوسه خواهی جز به جان


می‌ندانم تا خریداری بود





نافه وصلت که بویی کس نیافت


کی سزای ناسزاواری بود





ای عجب بی زلف عنبر بیزتو


هر کسی خواهد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,213
این قطرات آخر باران است


که در لیوان می‌ریزد


و من در این پراکندگی بارانی


چهره‌ی خود را


بر شیشه‌های سرد


در این باران مدام


می‌سپارم.


تمام این نسل نیک‌‌بخت


در باران خفته‌اند


و هنوز بوی اقاقیا


بر چهره‌ی من است


که صدا را دوست دارم..





احمدرضا_احمدی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,214
حُسن را از وفا چه آزارست


که همه ساله با جفا یارست





خود وفا را وجود نیست پدید


وین که در عادتست گفتارست





از برون جهان وفا هم نیست


کاثرش ز اندرون پدیدارست





چه وفا این چه ژاژ می‌گویم


که ازو حُسن را چه آزارست





تا مصاف وفا شکسته شدست


علم عافیت نگونسارست





عشق را عافیت به کار نشد


لاجرم کار عاشقان زارست





دست در کار عافیت نشود


هر کجا عشق بر سر کارست





عشق در خواب و عاشقان در خون


دایه بی‌شیر و طفل بیمارست





آرزو می‌پزیم چتوان کرد


سود ناکرده سخت بسیارست





اینکه امروز بر سر گنجی


پای فردات بر دم مارست





انوری از سر جهان برخیز


که نه معشوقهٔ وفادارست



انوری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,215
زین همرهان همراز من تنها تویی تنها بیا


باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا





یارب که از دریادلی خود گوهر یکتا شوی


ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا





ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس


ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا





ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده‌اند


در رشتهٔ پیوند ما چنگی زن و بالا بیا





مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی


بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا





شرط هواداری ما شیدایی و شوریدگی‌ست


گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا





در کار ما پروایی از طعن بداندیشان مکن


پروانه گو در محفل این شمع بی‌پروا بیا





دنیا و مافیها اگر نااهلت ارزانی کند


با سرگرانی بگذر از دنیا و مافیها بیا





کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,216
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود


نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود





کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند


آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود





حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم


هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود





نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا


پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود





نام جنون را به خود داد بهائی قرار


نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود




شیخ_بهایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,217
به سر خاک پدر، دخترکی


صورت و سینه بناخن میخست





که نه پیوند و نه مادر دارم


کاش روحم به پدر می‌پیوست





گریه‌ام بهر پدر نیست که او


مرد و از رنج تهیدستی رست





زان کنم گریه که اندر یم بخت


دام بر هر طرف انداخت گسست





شصت سال آفت این دریا دید


هیچ ماهیش نیفتاد به شست





پدرم مرد ز بی داروئی


وندرین کوی، سه داروگر هست





دل مسکینم از این غم بگداخت


که طبیبیش ببالین ننشست





سوی همسایه پی نان رفتم


تا مرا دید، در خانه ببست





همه دیدند که افتاده ز پای


لیک روزی نگرفتندش دست





آب دادم بپدر چون نان خواست


دیشب از دیدهٔ من آتش جست





هم قبا داشت ثریا، هم کفش


دل من بود که ایام شکست





اینهمه بخل چرا کرد، مگر


من چه میخواستم از گیتی پست





سیم و زر بود،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,218
دیروز وقتی کنارت بودم


احساس پرنده ای را داشتم


که در کنار آدم ها


امنیتی وصف ناپذیر داشت


احساس گلی را که چیده نشد


و جا ماند از گلفروشی ها و گلدان های بلورین .


حس می کردم درختی خوشبختم


که جاده، دیگر از او عبور نخواهد کرد


و گاه خودم را رودی آزاد می دیدم


بی هیچ سد و معبری .


دیروز وقتی کنارت بودم


چون جشنِ روزهایِ استقلال


احساس شادمانی می کردم


چون بزرگداشت سربازی ملی، احساس غرور


و طالع ام به شکلی ستودنی


داشت رقم می خورد .


چه خوب که یافتمت


دیروز احساس آدمی را داشتم


که حالا، آدمیان را دوست دارد


و عشق بی آنکه بفهمم


اندوه و تنهایی ام را


سرزنش کنان


به دور دست ها فرستاده بود.





حمید_جدیدی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,219
با هواپیمای کاغذی خیالم


با صفای احساست


به سویم پرواز کن


سرزمینی های سحر آمیزرا سر سبز خواهی دید


و من بلندترین تاج درخت خواهم شد


تا به تو سایه و سر پناه بخشم


از دو دستت


دو بال فرشته بساز


برایم بازیچه رویا واندکی هم آرامش به ارمغان آور


اما قبل از اینکه چیزی بگوئی


به عشق شکوفای قلبم نگاه کن!





آلدا_مرینی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
5,003
امتیازها
35,773
مدال‌ها
20
سطح
15
 
  • #1,220
عشق آمده آتش زده در نیک و بد ما


ای دامن ارباب ملامت، مدد ما





ما گلبن نوباوه ی عشقیم و نباشد


جز ناله ی بلبل، گُلِ روی سبد ما





آن عقلْ پریشان شدگانیم که هر روز


دیوانگی آید به طواف خرد ما





آن کوکب سعدیم که شایسته نباشد


جز کنگره ی عرش، برای رصد ما





جایی که فنا رتبه فروش است نشیند


بر اطلسِ نُه چرخ، مقدم، نمدِ ما





آن م**س.ت غیوریم که هر لحظه فروشد


سیلی به بناگوش فلک، دست رد ما





آن عاشق دردیم که در عرصه ی تقدیر


جز بر دل آزرده نباشد حسد ما





در هشت چمن ، گلشن فردوس ندارد


یک سرو به رعناییِ شمشاد قدِ ما





در جور و جفا گرچه صِد او به یکی نیست


در مهر و وفا لیک یک ماست صدِ ما





بر خوان غم عشق تو مهمان عزیزیم


هر لحظه غمی تازه شود نامزد ما





فیّاض غم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا