دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 875
  • بازدیدها 5,932
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #181
راندی ز نظر، چشم بلا دیده ی ما را


این چشم کجا بود ز تو، دیده ی ما را





سنگی نَفِتَد این طرف ، از گوشه ی آن بام


این بخت نباشد ، سرِ شوریده ی ما را





فریاد ز بد بازیِ دوری که برافشاند


این عرصه ی شطرنج فرو چیده ی ما را





ما شعله ی شوق تو ، به صدحیله نشاندیم


دامن مزن این آتشِ پوشیده ی ما را





ناگاه به باغ تو ، خزانی بفرستند


خُرسند کن از خود ، دل رنجیده ی ما را





با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی


پاشید نمک، جانِ خراشیده ی ما را...





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #182
اگر سرم برود ، در سرِ وفای شما


ز سر برون نرود ، هرگزَم هوای شما





به خاک پای شما ،کانزمان که خاک شوم


هنوز بر نکَنم دل ، ز خاک پای شما





شوم نشانه ی تیر قضا ، بِدان اومید


که جان ببازم و حاصل کنم رضای شما





کِه را به جای شما ، در جهان توانم دید؟


چرا که نیست مرا هیچکس ، به جای شما





ز بندگیِ شما ،صد هِزارَم آزادیست


که سلطنت کند آنکو ، بُوَد گدای شما





کجا سزای شما ، خدمتی توانم کرد؟


جز اینکه روی نپیچم ، ز ناسزای شما





غریب نیست ، اگر شد ز خویش بیگانه


هر آن غریب که گشستَست ، آشنای شما...





خواجوی_کرمانی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #183
ز قَفای من و تو، گِرد جهان را بسیار


دی و اسفند ، مَه و بهمن و آذر گردد





روزِ بگذشته ، خیالست که از نو آید


فرصتِ رفته ، محالست که از سر گردد





زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شِمُرَش


نیست امّید ، که همواره نفس بر گردد





چرخ بر گَرد ،تو دانی که چه سان می‌گردد


همچو شهباز ، که بر گِرد کبوتر گردد





تیره آن چشم ، که بر ظلمت و پستی بیند


مُرده آن روح ، که فرمانبَرِ پیکر گردد





گر دو صد عمر شود پرده نشین ، در معدن


خصلتِ سنگ سِیَه نیست ، که گوهر گردد





نه هر آنرا که لقب ، بوذر و سلمان باشد


راست کردار ؛ چو سلمان و چو بوذر گردد





هر نَفَس کز تو برآید، چو نکو در نگری


آزِ تو بیشتر و ، عمر تو ،کمتر گردد





علم سرمایه ی هستی است، نه گنج زر و مال


روح باید ، که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #184
در وصل هم ، ز عشق تو ای گُل ، در آتشم


عاشق نمی شوی ، که ببینی چه می کشم





با عقل ، آبِ عشق به یک جو نمی رود


بیچاره من، که ساخته از آب و آتشم





پروانه را ، شکایتی از جور شمع نیست


عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم





خلقم به روی زرد بخندند و ، باک نیست


شاهد شو ای شرار محبت ، که بی غَشَم





باور مکن که طعنه ی طوفان روزگار


جز در هوای زلف تو دارد ، مُشوّشم





سروی شدم به دولت آزادگی ، که سر


با کس فرو نیاوَرَد این طبعِ سرکشم...




شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #185
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد


جوابش تلخ و پنداری ، شِکر زیر زبان دارد





مرا گر دوستی با او، به دوزخ می‌برد شاید


به نقد اندر بهشتست آن ، که یاری مهربان دارد





برون از خوردن و خفتن ،حیاتی هست مردم را


به جانان زندگانی کن، بَهایِم نیز جان دارد





محبت با کسی دارم ،کز او باخود نمی‌آیم


چو بلبل کز نشاطِ گل، فَراغ از آشیان دارد





به تشویش قیامت در، که یار از یار بگریزد


مُحب از خاک برخیزد، محبت همچنان دارد





خوش آمد باد نوروزی، به صبح از باغ پیروزی


به بوی دوستان مانَد ، نه بوی بوستان دارد





یکی سر بر کنار یار و ، خوابِ صبح، مستولی


چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد..ِ




سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #186
شب به کاشانه ی اَغیار، نمی‌باید بود


غیر را شمعِ شب تار ، نمی‌باید بود





همه جا با همه کس ، یار نمی‌باید بود


یار اغیار دل‌آزار ، نمی‌باید بود





تشنه ی خون منِ زار ، نمی‌باید بود


تا به این مرتبه خونخوار ، نمی‌باید بود





من اگر کشته شَوَم، باعثِ بدنامی تست


موجب شهرت بی باکی و ،خودکامی تست





دیگری جز تو ، مرا اینهمه آزار نکرد


جز تو کس ، در نظرِ خلق ، مرا خوارنکرد





آنچه کردی تو به من ، هیچ ستمکار نکرد


هیچ سنگین دلِ بیدادگر ، این کار نکرد





این ستمها ، دگری با منِ بیمار نکرد


هیچکس ، اینهمه آزار منِ زار نکرد





گر زِ آزُردن من ، هست غَرَض ؛ مُردن من


مُردم ، آزار مکش از پی آزردن من





جان من؛ سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است


بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #187
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود

به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ

روان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز

ز خاور برآید سوی باختر
نباشد ازین یک روش راست‌تر

ایا آنکه تو آفتابی همی
چه بودت که بر من نتابی همی


فردوسی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #188
چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ

چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا

پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد

چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید

دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتر

به دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست

بود هر شبانگاه باریک‌ تر
به خورشید تابنده نزدیک‌ تر

بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد


فردوسی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #189
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست
نگارنده بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

سخن هرچه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی

ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست

خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه سخته کی گنجد اوی

بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان

به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بی‌کار یکسو شوی

پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

توانا بود هر که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #190
ربخندد بدو گورید ای شوخ چشم

به عشق تو گریان نه از درد و خشم

نخندد زمین تا نگرید هوا

هوا را نخوانم کف پادشا

که باران او در بهاران بود

نه چون همت شهریاران بود


فردوسی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM
عقب
بالا