دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 875
  • بازدیدها 5,933
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #171
سر برآرید حریفان ، که سبوئی بزنیم


خواب را رَخت بپیچیم و ،به سوئی بزنیم





ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز


سر سپاریم به مرغ حق و ، هوئی بزنیم





خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه


تا به دَریوزه شبی، پَرسه به کوئی بزنیم





چند بر سینه زدن سنگ محبت باری


سر به سکوی در آینه روئی بزنیم





آری این نعره مستانه که امشب ما راست


به سر کوی بت عربده جوئی بزنیم





خیمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز


خیمه چون سرو روان بر لب جوئی بزنیم





بیش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما


آن ترازوی دقیقیم که موئی بزنیم...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #172
ما در این شهر غریبیم و دراین مُلک ، فقیر


به کمند تو گرفتار و ، به دام تو اسیر





درِ آفاق گشادست ، ولیکن بَستَست


از سرِ زلف تو ، در پای دل ما زنجیر





من نظر بازگرفتن ، نتوانم همه عمر


از من ای خسروِ خوبان ، تو نظر بازمگیر





گر چه در خیل تو بسیار ، بِه از ما باشد


ما تو را در همه عالَم ، نشناسیم نظیر





در دلم بود که جان بر تو فِشانم روزی


باز در خاطرم آمد ، که مَتاعیست حقیر





این حدیث از سرِ دردیست که من می‌گویم


تا بر آتش نَنَهی ؛ بوی نیاید ز عبیر





گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست


رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر





عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید


چه جوانی تو ، که از دست بِبُردی دل پیر





من از این هر دو کمانخانه ی ابروی تو،چشم


برنگیرم؛ وَ گَرَم چشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #173
سروشِ عشقِ تو یک نکته گفت در گوشم


که بارِ هر دو جهان را ، فِکند از دوشم





اگر چه وصل تو ممکن نمی‌شود، لیکن


درین معامله تا ممکن است ، می‌کوشم





غم تو را به نشاطِ جهان ، نَشاید داد


من این خریده ی خود را ، به هیچ نفروشم





به هیچ حال ز خاطر، فرامُشَم نشوی


ولی دریغ ؛که از خاطرت ، فراموشم





بیار ساغر مِی را به گردش ای ساقی


که من ز چشم حریف افکنِ تو مدهوشم





چنان زبانه کشید آتش تَظَلّمِ من


که آب چشمه ب رحمت ، نکرد خاموشم





ز هر طرف به کمینم ، نشسته شیرانند


من از نهایتِ غفلت ، به خواب خرگوشم...





فروغی_بسطامی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #174
صبح می‌خنددومن،گریه کنان ازغم دوست


ای دَمِ صبح،چه داری خبر ازمَقدم دوست





ای نسیم سحر ،از من به دلارام بگوی


که کسی جزتوندانم،که بُوَد مَحرم دوست





گو کمِ یار برای دلِ اغیار مگیر


دشمن این نیک پسندد،که توگیری کمِ دوست





تو که با جانب خصمت ،به ارادت نظرست


بِه که ضایع نگذاری ،طرف مَعظم دوست





من نه آنم که عدوگفت ،تو خود دانی نیک


که ندارد دل دشمن، خبر از عالم دوست





نی نی ای باد مرو،حال من خسته مگوی


تا غباری ننشیند ،به دل خرّم دوست





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #175
از زمین اوج گرفته است ، غباری که مراست


ایمن از سیلی موج است ، کناری که مراست





چشم پوشیده‌ام از هر چه درین عالم هست


چه کند سیل حوادث ، به حصاری که مراست؟





کار زَنگار کند ، با دلِ چون آینه‌ام


گر چه هست از دگران، نقش و نگاری که مراست





نیست از خاک گرانسنگ به دل ،قارون را


بر دل از رهگذر جسم ، غباری که مراست





می‌کنم خوش دل خود را به تمنای وصال


سایه ی مرغ هوایی است، شکاری که مراست...





صائب_تبریزی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #176
دست به جان نمی‌رسد،تا به توبرفِشانَمَش


بر کِه توان نهاد دل، تا ز تو واستانمش





قوّتِ شرح عشق تو،نیست زبان خامه را


گِردِ درِ امید تو، چند به سر دوانَمَش





آه دریغ و آب چشم، ار چه موافق مَنَند


آتش عشق آن چنان، نیست که وانشانمش





هرکه بپرسدای فلان،حال دلت چگونه شد


خون شد و دم به دم همی،از مژه می‌چکانمش





عمر منست زلف تو، بو که دراز بینمش


جان منست لعل تو بو که به لب رسانمش





لذت وقت‌های خوش،قدر نداشت پیش من


گر پس از این دمی چنان،یابم،قدر دانمش





پنجه ی قصد دشمنان می‌نرسد به خون من


وین که به لطف می‌کشد، منع نمی‌توانمش...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #177
دلِ زود باورم را ، به کِرِشمه‌ای ربودی


چو نیاز ما فزون شد ، تو به ناز خود فُزودی





به هم اُلفتی گرفتیم ؛ ولی رَمیدی از ما


من و دل همان که بودیم و ، تو آن نه ای که بودی





من از آن کشم ندامت ، که تو را نیازمودم


تو چرا ز من گریزی ، که وفایم آزمودی!





ز درون بُوَد خروشم ؛ ولی از لب خموشم


نه حکایتی شنیدی ، نه شکایتی شنودی...





رهی_معیری
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #178
چه شد که بار دگر ، یادِ آشنا کردی


چه شد که شیوه ی بیگانگی رها کردی





به قهر رفتن و جور و جفا ، شعارِ تو بود


چه شد که بر سر مِهر آمدی ، وفا کردی!





منم که جورو جفا دیدم و ، وفا کردم


توئی که مهر و وفا دیدی و ، جفا کردی





بیا که با همه نامهربانی ات،ای ماه


خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی





بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس


نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی؟





اگر چه کار جهان ، بر مُراد ما نشود


بیا که کار جهان ؛ بر مراد ما کردی





هزار درد فرستادی ام به جان ، لیکن


چو آمدی ، همه آن دردها دوا کردی...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #179
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت


جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت





تو بت چرا به معلم روی، که بتگر چین


به چین زلف تو آید ،به بتگری آموخت





برفت رونق بازار آفتاب و قمر


از آن که ،ره به دکان تو مشتری آموخت





همه قبیله ی من، عالمان دین بودند


مرا معلم عشق تو ،شاعری آموخت





مگر دهان تو آموخت ،تنگی از دل من


وجود من ز میان تو ،لاغری آموخت





بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ وَرَع


چنان بِکند ،که صوفی قلندری آموخت





دگر نه عزم سیاحت کند، نه یاد وطن


کسی که بر سر کویت ،مجاوری آموخت





من آدمی ،به چنین شکل و قد و خوی و روش


ندیده‌ام ،مگر این شیوه از پری آموخت





چنین بگریم از این پس ،که مرد بتواند


در آب دیده ی سعدی، شناوری آموخت...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,742
پسندها
4,081
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #180
ای غایب از نظر، به خدا می‌سپارمت


جانم بسوختی و ، به دل دوست دارمت





تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک


باور مکن که دست ز دامن بدارمت





محراب ابرویت، بِنَما تا سحرگهی


دست دعا برآرم و ، در گردن آرمت





خواهم که پیش میرمت، ای بی‌وفا طبیب


بیمار بازپرس ، که در انتظارَمَت





صد جوی آب بسته‌ام از دیده ، بر کنار


بر بوی تخم مِهر ، که در دل بکارمت





خونم بریخت وز غم عشقم ، خلاص داد


منت پذیرِ غمزه ی خنجر گذارمت





می‌گریم و مُرادم از این سیلِ اشکبار


تخم محبت است. ،که در دل بکارمت





بارم ده از کَرَم سوی خود، تا به سوز دل


در پای، دَم به دَم ، گُهَر از دیده بارمت





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM
عقب
بالا