دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 554
  • بازدیدها 3,357
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #231
به اختیار نگردد، کس از عزیزان دور


ولی چه چاره کنم ، فُرقَت قضایی را





مکن به شمعِ مَه و مِهر ، نسبتِ رخ دوست


که فرقهاست بسی ، نور آشنایی را





به تیغ پاره ، که از تن بُرَند و خون ریزند


بدان که گریه ی خون می کند ، جدایی را





اگر مشاهده ی نقد نیست، نقد این است


خزینه ای شِمُر، ای دوست ، بینوایی را





مَخَر به نیم جو ، آن صحبتی که با غَرَض است


که راحتی نَبُوَد ، صحبتِ ریایی را...





امیرخسرودهلوی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #232
بِنواز ، دلِ شکسته‌ای را


رحمی بنمای خسته‌ای را





می کُن چو گذر کنی ؛ نگاهی


برخاکِ رَهَت نشسته‌ای را





بیگانه مشو ، به خویش ، پیوند


از هر دو جهان گُسسته‌ای را





سَهلَست کنی ، گر اِلتفاتی


دل ، بر کرَم تو بسته‌ای را





مگذار شود به کامِ دشمن


دل در غمِ دست بسته‌ای را





مَپسَند دگر شود، گرفتار


بهرِ تو ، زخویش رَسته‌ای را





بی دانه و آب ، زار مگذار


مرغ پر و پا شکسته‌ای را





یا رب چه شود ، که دست گیری


از پای فتاده ؛ خسته‌ای را





فیض_کاشانی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #233
لبت نه گوید و ، پیداست می‌گوید دلت آری


که این سان دشمنی؛یعنی که خیلی دوستم داری





دلت می‌آید، آیا از زبانی این همه شیرین ؛


تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان داری !





نمی‌رنجم اگر باور نداری عشق نابم را


که عاشق، از عَیار افتاده در این عصر عیّاری





چه می‌پرسی ضمیر شعرهایم کیست آنِ من


مبادا لحظه‌ای حتی مرا این گونه پنداری!





توراچون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت


به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری





چه زیبا می‌شود دنیا برای من اگر روزی


تو از آنی که هستی، ای معما، پرده برداری





چه فرقی می‌کند فریاد یا پژواک جان من


چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری





صدایی ازصدای عشق خوشترنیست ؛حافظ گفت


اگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری








محمدعلی_بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #234
ای بی وفایِ سنگدلِ قدرناشناس!


از من همین که دست کشیدی ، تو را سپاس





با من که آسمان تو بودم ، روا نبود


چون ابر ، هر دقیقه درآیی به یک لباس





آیینه ای به دست تو دادم ، که بنگری


خود را در این جهان پر از حیرت و هراس





پنداشتی مجسمه ی سنگ و یخ یکی ست؟


کو آفتاب ،تا بِشَوی فارغ از قِیاس





دنیا دو روز بیش نبود و ، عجب گذشت!


روزی به امر کردن و ، روزی به التماس





مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار


چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #235
دل، که دایم عشق می‌ورزید رفت


گفتمش: جانا مرو ، نشنید رفت





هر کجا بوی دلارامی شنید


یا رُخِ خوب نگاری دید ، رفت





هرکجا شِکّرلبی دشنام داد


یا نگاری زیر لب خندید ، رفت





در سر زلف بُتان شد عاقبت


در کنار مهوشی غلتید رفت





دل چو آرام دل خود بازیافت


یک نفس با من نیارامید ، رفت





دل ز جان و تن کنون دل برگرفت


از بد و نیک جهان ، بُبرید رفت





عشق می‌ورزید دایم ، لاجَرَم


در سر چیزی که می‌ورزید ، رفت





باز کِی یابم دل گم گشته را؟


دل که در زُلف بُتان پیچید ، رفت





بر سر جان و جهان، چندین مَلَرز


آنکه شایستی بدو لرزید ، رفت...





عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #236
روشنانی، که به تاریکیِ شب گردانند


شمعِ در پرده و پروانه ی سر گردانند





خود بده درس محبت ، که ادیبان خرد


همه در مکتب توحید تو ، شاگردانند





تو به دل هستی واین قوم ، به گِل می جویند


تو به جانستی و این جمع ، جهانگردانند





عاشقانراست قضا ، هر چه جهانراست بلا


نازم این قوم بلاکش ، که بلاگردانند





اهل دردی که زبان دل من داند ، نیست


دردمندم من و یاران همه ، بی دردانند





بهر نان ،بر درِ ارباب نعیم دنیا


مرو ای مرد ،که این طایفه نامردانند...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #237
خیال‌انگیز و جان‌پرور،


چو بوی گل سراپایی


نداری غیر از این عیبی،


که می‌دانی که زیبایی





من از دلبستگیهای تو،


با آیینه دانستم


که بر دیدار طاقت سوز خود،


عاشق‌تر از مایی





به شمع و ماه حاجت نیست،


بزم عاشقانت را


تو شمع مجلس‌افروزی،


تو ماه مجلس‌آرایی





منم ابر و تویی گُلبُن ،


که می‌خندی چو می‌گریم


تویی مِهر و منم اَختر،


که می‌میرم چو می‌آیی





مراد ما نَجویی ورنه،


رندان هوس‌جو را


بهار شادی‌انگیز،


حریف باده پیمایی





مَهِ روشن میان اختران،


پنهان نمی‌ماند


میان شاخه‌های گل،


مشو پنهان که پیدایی





کسی از داغ و درد من،


نپرسد تا نپرسی تو


دلی بر حال زار من،


نبخشد تا نبخشایی





مرا گفتی: که از پیرِ خِرِد،


پُرسم علاج خود


خِرَد ،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #238
زان یار دلنوازم ، شُکریست با شکایت


گر نکته دان عشقی ، بشنو تو این حکایت





بی مُزد بود و منت ، هر خدمتی که کردم


یا رب مباد کس را ، مخدومِ بی عنایت





رندان تشنه لب را ، آبی نمی‌دهد کس


گویی وَلی شناسان ، رفتند از این ولایت





در زلف چون کمندش ، ای دل مپیچ کانجا


سرها بریده بینی ، بی جُرم و بی جنایت





چشمت به غمزه ما را،خون خوردو می‌پسندی


جانا روا نباشد ، خونریز را حمایت





در این شب سیاهم ،گم گشت راه مقصود


از گوشه‌ای برون آی ، ای کوکب هدایت





از هر طرف که رفتم ، جز وحشتم نیفزود


زِنهار از این بیابان ، وین راه بی‌نهایت





ای آفتاب خوبان ، می‌جوشد اندرونم


یک ساعتم بگنجان، در سایه ی عنایت





این راه را نهایت ،صورت کجا توان بست


کش صد هزار منزل ، بیش است در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #239
دامن مکش به ناز،که هجران کشیده ام


نازم بکش ،که ناز رقیبان کشیده ام





شاید چو یوسفم ،بِنَوازد عزیز مصر


پاداش ذلّتی ،که به زندان کشیده ام





از سیلِ اشکِ شوق ،دو چشمم معاف دار


کز این دو چشمه ،آب فراوان کشیده ام





جانا سری به دوشم و، دستی به دل گذار


آخر غمت، به دوشِ دل و جان کشیده ام





دیگر گذشته از سر و سامانِ من ،مپرس


من بی تو دست ازاین سروسامان کشیده ام





تنها نه حسرتم،غم هجران یار بود


از روزگار سِفلِه ،دو چندان کشیده ام





بس در خیال، هدیه فرستاده ام به تو


بی خوان و خانه،حسرت مهمان کشیده ام





دور از تو ماهِ من، همه غم ها به یکطرف


وین یکطرف ،که مِنّت دونان کشیده ام





از سرکشیِ طبع بلند است، شهریار


پای قناعتی ،که به دامان کشیده ام...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,188
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #240
دیر آمدی ، که دست ز دامن ندارَمَت


جان مژده داده ام ،که چوجان در برارمت





تا شویمت از آن گل عارض غبار راه


ابری شدم ز شوق ، که اشگی ببارمت





این سان که دارَمَت چو لئیمان ، نهان ز خلق


ترسم بمیرم و ، به رقیبان گذارمت





داغ فراق بین ، که طَرَبنامه ی وصال


ای لاله رخ ، به خونِ جگر می نگارمت





چند است نرخ بوسه به شهر شما ، که من


عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت





دستی که در فراق تو میکوفتم به سر


باور نداشتم که به گردن درآرمت





ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی


باری چو می روی به خدا می سپارمت





روزی که رفتی از بر بالین شهریار


گفتم که ناله ای کنم و بر سر آرمت





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM
عقب
بالا