- ارسالیها
- 3,398
- پسندها
- 4,926
- امتیازها
- 33,273
- مدالها
- 19
رفتی و دل ربودی ، یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو ، صبری که نیست ما را
بازآ که عاشقانت ، جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان ، از هجر تو نگارا!
از عشقِ خوب رویان ، من دست شسته بودم
پایم به گِل فرو شد ، در کوی تو قضا را
از نیکوان عالم ، کس نیست همسر تو
بر انبیای دیگر ، فضل است مصطفا را
در دورِ خوبی تو ، بیقیمتند خوبان
گل در رسید و لابُد، رونق بِشُد گیا را
ای مدعی که کردی، فرهاد را ملامت
باری ببین و تن زن ، شیرینِ خوش لقا را
تا مبتلا نگردی ، گر عاقلی مدد کن
در کار عشقِ لیلی ، مجنونِ مبتلا را
مجروح هجرت ای جان ، مرهم ز وصل خواهد
این است وجهِ درمان ، آن درد بیدوا را
من بندهام تو شاهی ،با من هر آنچه خواهی
میکن، که بر رَعیّت ، حُکم...
تا کی کنیم بی تو ، صبری که نیست ما را
بازآ که عاشقانت ، جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان ، از هجر تو نگارا!
از عشقِ خوب رویان ، من دست شسته بودم
پایم به گِل فرو شد ، در کوی تو قضا را
از نیکوان عالم ، کس نیست همسر تو
بر انبیای دیگر ، فضل است مصطفا را
در دورِ خوبی تو ، بیقیمتند خوبان
گل در رسید و لابُد، رونق بِشُد گیا را
ای مدعی که کردی، فرهاد را ملامت
باری ببین و تن زن ، شیرینِ خوش لقا را
تا مبتلا نگردی ، گر عاقلی مدد کن
در کار عشقِ لیلی ، مجنونِ مبتلا را
مجروح هجرت ای جان ، مرهم ز وصل خواهد
این است وجهِ درمان ، آن درد بیدوا را
من بندهام تو شاهی ،با من هر آنچه خواهی
میکن، که بر رَعیّت ، حُکم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.