دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 479
  • بازدیدها 2,305
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #371
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت


که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت





ز بی‌وفایی گل بود مرغ دل آگاه


از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت





ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم


رضا به رخنهٔ دیوار و باغبان نگذاشت





رسید کار به جایی که یار بگذارد


ز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت





ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفل


کدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت





شکایتی ز سگانت نبود هاتف را


بر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت





هاتف_اصفهانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #372
من از تو، سرو عزیزم، ثمر نمی‌خواهم


که غیر سایه‌ای از تو، به سر نمیخواهم





بخیل نیستم اما برای هیچ درخت


اگر تو سبز نباشی، ثمر نمی‌خواهم





به جز تو، جای دگر، آشیان گزیند اگر


برای مرغ دلم، بال و پر نمی‌خواهم





مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده‌بدار


که از تو چیزی ازین بیشتر نمی‌خواهم





اگرچه وسوسه‌ی دیدنت همیشگی است


ــ که هیچ وسوسه را، این‌قدر نمی‌خواهم ــ





دلم به دلهره می‌لرزد از تماشایت


که بر تن وسر و دستت، تبر نمی‌خواهم





اگر چه «سرو شکسته» شعار خوش‌نقشی‌ست


تو را شکسته‌ی هر رهگذر نمی‌خواهم





به پای باش که پایان سرنوشت تو را


شبیه «سرو کش کاشمر» نمی‌خواهم





نه این، نه آن، نه سوی آسمان، نه رو به افق


نه!من برای تو اصلا سفر نمی‌خواهم





مباد رخت خزانت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #373
عشق جُز بخشش خدایی نیست


این به سلطانی و گدایی نیست





هر که او برنخیزد از سر سر


عشق را با وی آشنایی نیست





عشق وقف است بر دل پر درد


وقف در شرع ما بهایی نیست





هر که را باز عشق صید کند


بازش از چنگ او رهایی نیست





کار آن کس که عاشقی ورزد


به جز از عین بی‌نوایی نیست





چون رسیدم به نزد آن معشوق


کار جز عیش و دل‌گشایی نیست





هرچه عطار گوید از سر عشق


به یقین دان که جز عطایی نیست





عطار
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #374
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد


نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد





چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان


که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد





شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما


بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد





عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است


خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد





بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال


چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد





خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت


بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد





در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ


نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد





حافظ
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #375
بگذار سر به سینه‌ی من تا که بشنوی


آهنگِ اشتیاقِ دلی دردمند را





شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق


آزارِ این رمیده‌ی سر در کمند را





بگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمت


اندوه چیست! عشق کدام ست! غم کجاست!





بگذار تا بگویمت این مرغِ خسته‌جان


عمری‌ست در هوای تو از آشیان جداست





دلتنگم آنچنان که اگر بینَمت به کام


خواهم که جاودانه بنالم به دامنَت





شاید که جاودانه بمانی کنار من


ای نازنین که هیچ وفا نیست با منَت





تو آسمانِ آبیِ آرام و روشنی


من، چون کبوتری که پَرم در هوای تو





یک شب ستاره های تو را دانه‌چین کنم


با اشکِ شرمِ خویش بریزم به پای تو





بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح


بگذار تا بنوشمت ای چشمه ش*ر..اب





بیمار خنده‌های توام بیشتر بخند


خورشید آرزوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #376
آیه‌های اشکِ من تفسیر می‌شد، بد نبود


دل اگر از غصّه خوردن سیر می‌شد، بد نبود





شورِ ماتم، دشتیِ غم، بغض‌های اصفهان


در بیاتِ تُرکِ شب، تحریر می‌شد، بد نبود





من خرابم! گفته‌ام ساقی بریزد باده‌ای


این خرابی‌ها کمی تعمیر می‌شد، بد نبود!





عقلِ من با عشقِ تو درگیر شد؛ دیوانه‌ام


عقلِ تو با عشقِ من، درگیر می‌شد، بد نبود





چون غلافی کهنه‌ام؛ تا کی نمردن... زندگی؟


قسمت‌ام یک بوسه‌ی شمشیر می‌شد، بد نبود





خواب دیدم یوسف‌ام اما زلیخا سیرتم


خواب‌ها روزی اگر تعبیر می‌شد، بد نبود





عشق؛ این مجنون که لیلا را جنون آموخته‌ست


مثل یک دیوانه در زنجیر می‌شد، بد نبود





تو نمی‌مانی... نه! می‌مانی... نمی‌مانی...اگر


زودهایت، دیرِ دیرِ دیر می‌شد، بد نبود





می‌روی؟ باشد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #377
آیینه‌ام، حیران شدنم دست خودم نیست


ققنوسم و سوزان شدنم دست خودم نیست





من موج تلاطم به تلاطم به تلاطم


دریایم و طوفان شدنم دست خودم نیست





انبوه غزل‌های پر از بغضم و هرشب


می‌بارم و باران شدنم دست خودم نیست





سر می‌کشم از خویش که سیلاب سکوتم


من رودم و طغیان شدنم دست خودم نیست





من زلزله در زلزله در زلزله‌هایم


ویرانم و ویران شدنم دست خودم نیست





در پرده نشستم که دهد جام شرابم


مخمورم و پنهان شدنم دست خودم نیست





رم می‌کنم از بوی ریا ، از نفس شیخ


دیریست گریزان شدنم دست خودم نیست





من شعله‌ی آتشکده‌ی شور جنونم


می‌رقصم و رقصان شدنم دست خودم نیست





از شوق شرابی که شبی داد به من او


می‌میرم و بی‌جان شدنم دست خودم نیست





سمیرا_فکور
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #378
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید


روی میمون تو دیدن درِ دولت بگشاید





صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را


تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید





این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد


وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید





رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد


زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید





نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی


پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید





گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی


چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید





دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم


هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید





با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری


ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید





گر حلال‌ست که خون همه عالم تو بریزی


آن که روی از همه عالم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #379
می شود سخت‌ترین مساله آسان باشد


پشت هر کوچه‌ی بن‌بست خیابان باشد!





می‌شود حال بدِ ثانیه‌ها خوب شود


شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد





گیرم این عشق -که آتش زده بر زندگی‌ات


بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!





گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!


گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد





بعد شش ماه به ویرانه‌ی تو برگردد


تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد





فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند


روز برگشتنِ او اولِ آبان باشد!





بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من


مثل ریگی‌ست که در کفش تو پنهان باشد!





امید_صباغ_نو
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,580
پسندها
2,395
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #380
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما


شبی با او به سر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما





مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم


شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما





ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل


ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما





خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او


از آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما





به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستاران


طبیبش کاش می‌آمد به بالین عنقریب اما





هاتف_اصفهانی
 
امضا : Arjmand

موضوعات مشابه

عقب
بالا