متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,334
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #391
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست


راه هزار چاره‌گر از چارسو ببست





تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان


بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست





شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو


ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست





ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت


این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست





یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم


با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست





مطرب چه پرده ساخت که در پرده‌ی سماع


بر اهل وجد و حال درِ های و هو ببست





حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست


احرام طوف کعبه دل بی‌وضو ببست





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #392
گفتم آهن‌دلی کنم چندی


ندهم دل به هیچ دل‌بندی!





وان‌که را دیده در دهان تو رفت


هرگزش گوش نشنود پندی





خاصه ما را که در ازل بوده‌ست


با تو آمیزشی و پیوندی





به دلت کز دلت به درنکنم


سخت‌تر زین مخواه سوگندی





یک دم آخر حجاب یک سو نه


تا برآساید آرزومندی





همچنان پیر نیست مادر دهر


که بیاورد چون تو فرزندی





ریش فرهاد بهترک می‌بود


گر نه شیرین نمک پراکندی





کاشکی خاک بودمی در راه


تا مگر سایه بر من افکندی





چه کند بنده‌ای که از دل و جان


نکند خدمت خداوندی





سعدیا دور نیک نامی رفت


نوبت عاشقیست یک چندی





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #393
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی


یک عمر قناعت نتوان کرد الهی





دیریست که چون هاله همه دور تو گردم


چون بازشوم از سرت ای مه به نگاهی





بر هر دری ای شمع چو پروانه زنم سر


در آرزوی آن که بیابم به تو راهی





نه روی سخن گفتن و نه پای گذشتن


سرگشته‌ام ای ماه هنرپیشه پناهی





در فکر کلاهند حریفان همه هشدار


هرگز به سر ماه نرفته است کلاهی





بگریز در آغوش من از خلق که گلها


از باد گریزند در آغوش گیاهی





در آرزوی جلوه مهتاب جمالش


یا رب گذراندیم چه شب‌های سیاهی





یک عمر گنه کردم و شرمنده که در حشر


شایان گذشت تو مرا نیست گناهی





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #394
مرا عشق تو در پیری جوان کرد


دلم را در غریبی شادمان کرد





به آفاق شبم رنگ سحر داد


مرا آیینه دار آسمان کرد





خوشا مهری که چون در من درخشید


جهان را با من از نو مهربان کرد





خوشا نوری که چون در اشک من تافت


نگاهم را پر از رنگین‌کمان کرد





هزاران یاد خوش را در هم آمیخت


مرا گنجینه‌ی یاد جهان کرد





غم تلخ مرا از دل به در برد


تب شوق تو را در من روان کرد





وزان تب،‌ آتشی پنهان برافروخت


که شادی را به جانم ارمغان کرد





مرا با چون تویی هم‌آشیان ساخت


تو را با چون منی هم‌داستان کرد





گواهی بهتر از «حافظ» ندارم


که قولش این غزل را جاودان کرد





« شب تنهایی‌ام در قصد جان بود


خیالت لطف‌های بیکران کرد »





نادر_نادرپور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #395
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم


وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم





صد نقش برانگیزم، با روح درآمیزم


چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم





تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری


یا آنکه کنی ویران هر خانه که می‌سازم





جان ریخته شد بر تو، آمیخته شد با تو


چون بوی تو دارد جان، جان را هله بنوازم





هر خون که ز من روید با خاک تو می‌گوید


با مهر تو هم‌رنگم، با عشق تو هنبازم





در خانه آب و گل بی‌توست خراب این دل


یا خانه درآ جانا، یا خانه بپردازم!





مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #396
غمی دارد دلم، شرحش فقط افسانه می‌خواهد


به پای خواندنش هم گریه‌ی جانانه می‌خواهد





من آن ابرِ پُر از بغضم که هر جایی نمی‌بارد


برای گریه کردن، مرد هم یک شانه می‌خواهد





شبیه شمع تنهایی که پای خویش می‌سوزد


دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می‌خواهد





برایش شعر گفتم تا رقیبم پیشِ شاعرها


بگوید عاشقش او را هنرمندانه می‌خواهد





به قدر یک نگاه ساده او را خواستم اما


...به قدر یک نگاه ساده هم حتی نمی‌خواهد!





محمد_شیخی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #397
از سخن‌چینان شنیدم آشنایت نیستم


خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم





سیلی هم‌صحبتی از موج خوردن سخت نیست


صخره‌ام هر قدر بی‌مهری کنی می‌ایستم





تا نگویی اشک‌های شمع ازکم‌طاقتی است


در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم





چون شکست آینه، حیرت صد برابر می‌شود


بی‌سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم





زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست


کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #398
همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی


چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویی





به كسی جمال خود را ننموده ای و بینم


همه جا به هر زبانی بوَد از تو گفتگویی





غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم


تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی





به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مویم


شده ام ز ناله نالی، شده ام ز مویه مویی





همه خوشدل اینكه مطرب بزند به تار چنگی


من از آن خوشم كه چنگی بزنم به تار مویی





چه شود كه راه یابد سوی آب تشنه كامی


چه شود كه كام جوید ز لب تو كامجویی





شود این كه از ترحم دمی ای سحاب رحمت


من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلویی





بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت


سر خُمّ می سلامت شكند اگر سبوئی





همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا


تو قدم به چشم من نه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #399
رفتی و در این قافیه ها جاماندم


تا حل تو در حصر معما ماندم





از دوری ما فاصله هم می گرید


یک قطره و در حسرت دریا ماندم





هر بیت غزل بر دل من آتش زد


مجنونم و در برزخ لیلا ماندم





هر روز من از روز دگر محزون است


در پیچ و خم مبهم فردا ماندم





بر هق هق مستانه ی من خندیدی


در مسلخ احساس تو تنها ماندم





از بس که شب هجر تو بی فردا بود


تا روز ابد در شب یلدا ماندم





مرتضی_شاکری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #400
صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم


به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم





در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود


گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم





من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن


بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم





اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر


به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم





قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد


که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم





جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید


جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم





تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت


ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا