متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,334
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #381
کفر می‌گویم که ایمان نیز آرامم نکرد


گریه‌های زیر باران نیز آرامم نکرد





خواب می‌بینم که دنیا با تو شکل دیگری‌ست


خوابِ صادق یا پریشان نیز آرامم نکرد





دل که می‌گیرد نمی‌گوید کجا باید گریست


گریه کردن در خیابان نیز آرامم نکرد





توی تونل نعره خواهم زد، خدایا با توام!


جیغ‌های در اتوبان نیز آرامم نکرد





منتظر بودم که شاید، شعر آمد سر زده


بی تو این ناخوانده‌مهمان نیز آرامم نکرد





بی تو سردرد شبانه با مُسکن‌های تب


خوردن قرص فراوان نیز آرامم نکرد





دوره‌گردی طالعم را دید آیا سرنوشت


فال‌های تلخ فنجان نیز آرامم نکرد





با چراغی زیر و رو کردم تمام شهر را


درد تنهایی انسان نیز آرامم نکرد





روسریت را بهم زد باد قدرِ لحظه‌ای


دیدن موی پریشان نیز آرامم نکرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #382
بیا جانا که امروز آن مایی


کجایی تو کجایی تو کجایی





به فر سایه‌ات چون آفتابیم


همایی تو همایی تو همایی





جهان فانی نماند ز آنک او را


بقایی تو بقایی تو بقایی





چه چنگ اندر تو زد عالم که او را


نوایی تو نوایی تو نوایی





چو عاشق بی‌کله گردد تو او را


قبایی تو قبایی تو قبایی





خمش کردم ولی بهر خدا را


خدایی کن خدایی کن خدایی





مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #383
مثل هر شب از سر گذر گذشت


از ورای پنجره عبور کرد


مثل لحظه‌ی شکفتن غزل


از خیال کوچه‌مان خطور کرد





باز کوچه جان تازه‌ای گرفت


با صدای چک‌چک عصای او


چند سرفه پشت بند هم،و بعد


توی کوچه موج زد صدای او:





بلبل شکسته‌پر منم ، منم


باز غریبه دم گرفته بود


آن شب از شکایت سه تار او


جور دیگری دلم گرفته بود





سرفه بود و لکه‌های خون،ولی


باز هم صدای او چه گرم بود!


لحظه‌های کوچه با حضور او


مثل شیر مادران ولرم بود





آن شب از ستاره‌ها خبر نبود


شب‌چراغ کوچه هم خسیس بود


آسمان سخاوتش گرفته بود


سایه‌ی غریبه خیسِ خیس بود





خاک بود و سنگ بود و گل،ولی


کوچه گو که با همیشه فرق داشت


هر کسی سرش به کار خویش بود


غیر او که با همیشه فرق داشت





مثل هر شب از گذر عبور کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #384
من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم


پیششان سر بر نمی‌آرم ، رعایت می‌کنم!





همچنان که برگِ خشکیده نماند بر درخت


مایه‌ی رنج تو باشم، رفع زحمت می‌کنم





این دهانِ باز و چشمِ بی‌تحرک را ببخش


آن‌قدر جذابیت داری که حیرت می‌کنم





کم اگر با دوستانم می‌نشینم جرم توست


هرکسی را دوست دارم در تو رؤیت می‌کنم





فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟


در قدم برداشتن‌هایی تو دقت می‌کنم





یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم


لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم





ترکِ افیونی شبیه تو اگرچه مشکل است


روی دوش دیگران یک‌روز ترکت می‌کنم





توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت


می‌نشینم تا قیامت با تو صحبت می‌کنم





کاظم_بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #385
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد


بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد





کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش


عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد





باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم


آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد





رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او


اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد





در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم


بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد





علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد


ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد





بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر


سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد





جام میناییِ می، سدِّ رهِ تنگ‌دلی‌ست


منه از دست که سیل غمت از جا ببرد





راه عشق ار چه کمین‌گاهِ کمانداران است


هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد





حافظ ار جان طلبد غمزه‌ی مستانه‌ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #386
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد


لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد





دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی


هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد





حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت


عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد





با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی


هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد








حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است


شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد





بهمن_صباغ_زاده
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #387
گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی


ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی





بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی


مکن این‌ها، که نکردیم نگاهت به خطایی





بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم


ورنه من کیستم آخر؟ که سرم باشد و پایی





گر قبا شد ز غمت پیرهنی حیف نباشد؟


کم از آن کز کف عشق تو بپوشیم قبایی





قیمت قامت و بالای تورا کس بنداند


تا نیفتند چو من شیفته در دام بلایی





درد عشق تو به نزدیک طبیبان ولایت


بس بگفتیم و ندانست کَس‌اَش هیچ دوایی





هم‌نشینان تو بر سفره‌ی خاصند، چه معنی؟


که به درویش سر کوچه نگفتند صلایی





بوسه‌ای ده به من خسته، که بسیار نباشد


به فقیران بدهد محتشم شهر عطایی





اوحدی را مکن از خیل محبان تو بیرون


که تو سلطانی و خیلت نشکیبد ز گدایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #388
درد یک پنجره را پنجره‌ها می‌فهمند


معنی کور شدن را گره‌ها می‌فهمند





سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین


قصه‌ی تلخ مرا سرسره‌ها می‌فهمند





یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن


چشم‌ها بیشتر از حنجره‌ها می‌فهمند





آنچه از رفتنت آمد به سرم را، فردا


مردم از خواندنِ این تذکره‌ها می‌فهمند





نه، نفهمید کسی منزلتِ شمس مرا


قرن‌ها بعد در آن کنگره‌ها می‌فهمند





کاظم_بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #389
جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم


که بینم از تو وفایی،گذشت عمر و ندیدم!





سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم


ملامت همه عالَم ببین چگونه شنیدم





اگر چه سست بود عهد نیکوان اما


به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم





دلم شکستی و عهد تو سنگ‌دل نشکستم


ز من بریدی و مهر از تو بی‌وفا نبریدم





زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی


جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم





تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم


از آن زمان که ش*ر..اب محبت تو چشیدم





کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل


چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم





رشحه
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #390
غم مردن نبود جان غم اندوخته را


نیست از برق خطر مزرعه سوخته را





خامسوزان هوس، لایق این داغ نیند


جز به عشاق منما آن رخ افروخته را





دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن


می‌شناسد دل من بوی دل سوخته را





شعله در سوختن از زمزمه‌ای خالی نیست


مطرب از خانه بود عاشق دل‌سوخته را





حسن از عاشق محجوب نگردد غافل


طعمه از دست بود باز نظر دوخته را





چه قدر راه به تقلید توان پیمودن؟


رشته کوتاه بود مرغ نوآموخته را





برق در خرمن ارباب محبت افتد


صائب از دل چو برآرد نفس سوخته را





صائب_تبریزی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا