متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,330
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #401
ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر


پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر





ساقی روح چون تویی کشتی نوح چون تویی


تا که تهیست ساغرم خون چه پرست این جگر





طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین


در دو جهان یکی بگو کو صنمی کجا دگر





آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو


گفت که‌های گم شدم این ملکست یا بشر





جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی


در دل من درآ ببین هر نفسی یکی حشر





عشق بگوید الصلا مایده دو صد بلا


خشک لبی و چشم تر مایده بین ز خشک و تر





چونک چشیدی این دو را جلوه شود بتی تو را


شهره یکی ستاره‌ای بنده او دو صد قمر





فاش بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین


در تبریز همچو دین اوست نهان و مشتهر





مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #402
اگر چه شرم من از شاعرانگی باشد


مخواه روزیِ من بی‌ترانگی باشد





نظر بلند عقابی که آسمان با اوست


چگونه در قفس مرغ خانگی باشد؟





عجیب نیست اگر سر به صخره می‌کوبم


که موج را عطش بی‌کرانگی باشد!





مرا که طاقت این چند روزِ دنیا نیست


چگونه حوصله‌ی جاودانگی باشد؟





به اصل خویش به صد شوق بازمی‌گردم


اگر قرار تو با من یگانگی باشد





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #403
جان به جانان کی رسد، جانان کجا و جان کجا


ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا





دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای


ورنه پای ما کجا وین راهِ بی‌پایان کجا





ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب


تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا





جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق


این تن لاغر کجا، بار غم هجران کجا





در لب یار است آب زندگی، در حیرتم


خضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا





چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند


تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا





هاتف_اصفهانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #404
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم


پرم از حس دلگیری که نامش را نمی‌دانم





تو اقیانوس سرشار از تلاطم‌های آرامی


و من دریاچه‌ی اشکی که دایم رو به طغیانم





بزن نی باز غوغا کن...بزن دف، شور برپا کن


به هر سوزی بگریانم، به هرسازی برقصانم





ببین آیینه‌وار از حس تصویر تو لبریزم


تو آرامی، من آرامم ...پریشانی، پریشانم





اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود


که این دیوانگی‌ها را من از چشم تو می‌خوانم





تکتم_حسینی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #405
درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما


مرگ بادا بی‌شما و جان مبادا بی‌شما





سینه‌های عاشقان جز از شما روشن مباد


گلبن جان‌های ما خندان مبادا بی‌شما





بشنو از ایمان که می‌گوید به آواز بلند


با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی‌شما





عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او


تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی‌شما





عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده


جان ما را دیدن ایشان مبادا بی‌شما





جان‌های مرده را ای چون دم عیسی شما


ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی‌شما..





مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #406
پلک فرو بستی و دوباره شمردی


فرصت پنهان شدن نبود، تو بردی





من که به پیروزی تو غبطه نخوردم


چون که شکستم چرا دریغ نخوردی؟





دست تو را با سکوت و بغض گرفتم


دست مرا با غرور و خنده فشردی





این همه‌ی قصه‌ی تو بود که یک عمر


از همه دل بردی و دلی نسپردی





خاطره ها رفته اند خاطره‌ی من


پس تو چرا مثل خاطرات نمردی





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #407
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند


چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند





مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس


توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند





گوییا باور نمی‌دارند روز داوری


کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند





یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان


کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند





ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان


می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند





حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد


زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند





بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی


کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند





صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت


قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #408
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند


چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند





مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس


توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند





گوییا باور نمی‌دارند روز داوری


کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند





یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان


کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند





ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان


می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند





حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد


زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند





بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی


کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند





صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت


قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #409
از عاشقی نشانه بیاور برای من


من عاشقم، بهانه بیاور برای من





من قانعم، کبوتر پرواز نیستم


یک دام، آب و دانه بیاور برای من





یک زنجره شبانه برایت می‌آورم


یک حنجره ترانه بیاور برای من





یک ذره مهربان شو و با مهربانی‌ات


خورشید را به خانه بیاور برای من





از های و هوی صلح بزرگان دلم گرفت


یک قهر کودکانه بیاور برای من





جواد_زهتاب
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #410
ای‌ به‌ ره‌ِ جستجوی‌، نعره‌‌زنان‌ دوست‌، دوست‌


گر به‌ حرم‌ ور به‌ دِیر ، کیست‌ جز او؟ ...اوست‌، اوست‌





پرده ندارد جمال ‌غیر صفات‌ جلال‌


نیست‌ بر این‌ رخ‌ نقاب‌، نیست‌ بر این‌ مغز پوست‌





جامه‌دران،‌ گل‌ از آن‌ نعره‌زنان‌ بلبلان


غنچه‌ بپیچد به‌ خود، خون‌ به‌ دلش‌ توبه‌توست‌





دم‌ چو فرو رفت‌‌هاست‌، "هو"ست‌ چو بیرون‌ رود


یعنی از او در همه ‌هر نفسی‌ "های‌ و هو"ست‌





یار به‌ کوی‌ دل‌ است‌، کوی‌ چو سرگشته‌ گوی‌


بحر به‌ جوی‌ است‌ و جوی‌ این‌‌همه‌ در جستجوست‌





با همه‌ پنهانیش،‌ هست‌ در اعیان‌ عِیان‌


با همه‌ بی‌رنگی‌اَش‌ در همه‌ زو رنگ و بوست‌





یار در این‌ انجمن‌ یوسف‌ سیمین‌ بدن‌


آینه‌‌خانه‌ جهان، او به‌ همه روبه‌‌روست‌





پرده‌ حجازی‌ بساز یا به‌ عراقی‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا