دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 542
  • بازدیدها 3,166
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #51
نگارا وقت آن آمد،که دل با مهر پیوندی


که مارابیش از این طاقت،نماندَست آرزومندی





تو خرسندو شکیبایی،چنینت درخیال آید


که ماراهمچنین باشد،شکیبایی وخرسندی





نگفتی بی‌وفا یارا،که از ما نگسلی هرگز


مگردر دل چنین بودت،که خودباما نپیوندی





شکارآن گه توان کُشتن،که محکم در کمندآید


چو بیخ مِهر بنشاندم، درخت وصل برکندی





نمودی چند بار ازخود،که حافظ عهد وپیمانم


کنونت بازدانستم ،که ناقض عهد و سوگندی





گرت جان در قدم ریزم،هنوزَت عذرمی‌خواهم


که از من خدمتی ناید، چنان لایق که بپسندی





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #52
وه که گر من بازبینم ،روی یار خویش را


تا قیامت شکر گویم،کردگار خویش را





یارِ بارافتاده را در کاروان ،بگذاشتند


بی‌وفا یاران ،که بربستند بار خویش را





مردم بیگانه را ،خاطر نگه دارند خلق


دوستان ما ،بیازردند یار خویش را





هر که را در خاک غربت ،پای در گل ماند، ماند


گو دگر در خواب خوش بینی، دیار خویش را





عافیت خواهی، نظر در منظر خوبان مکن


ور کنی ،بِدرود کن خواب و قرار خویش را





گر مراد خویش خواهی، ترک وصل ما بگوی


ور مرا خواهی ،رها کن اختیار خویش را...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #53
هرگزم امّید و بیم از وصل و هجر یار نیست


عاشقم عاشق، مرا با وصل و هجران کار نیست





هر شب از افغانِ من، بیدار، خلق اما چه سود


آنکه باید بشنود افغان من ، بیدار نیست





در حریمش بار دارم، لیک در بیرونِ در


کرده‌ام جا تا چو آید غیر ،گویم یار نیست





دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار


می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست





گلشن کویش بهشتی خرّم است؛ اما دریغ


کز هجوم زاغ ، یک بلبل درین گلزار نیست





سِرِّ عشق یار با بیگانگان ، هاتف مگو


گوشِ این ناآشنایان ، مَحرم اسرار نیست





هاتف_اصفهانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #54
روزی بود که او مرا ترک کرد


گفتم فراموشش میکنم حتما


دلم نیز با من قهر کرد





بگفتم ای دلا


پس تو چرا ! چنین میکنی با من ؟!





بگفتا


لانه ای بودم


پرستویم را پر دادی از این لانه





توئی تقصیر کار این پریشانی


نمی بخشم تورا دیگر





منم با بغض پنهانی


شبم را سحر کردم





بدیدم دل افسارش رها گشته





نمیشود دیگر رامم


پس بگفتم با خود هردم


من آن خواهم که دل خواهد




نریمان_مصیر
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #55
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم


حال همه خوب است، من اما نگرانم





در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر


مثل خوره افتاده به جانم ،که بمانم





چیزی که میان تو و من نیست غریبی است


صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟





انگار که یک کوه ،سفر کرده از این دشت


اینقدر، که خالی شده بعدِ از تو جهانم





از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟


بگذار به دنبال تو خود را بکشانم





ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران


آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #56
گاهی گر از ملالِ محبت ،بخوانَمَت


دوری چنان مکن ،که به شیون برانمت





چون آه من به راه کدورت مرو که اشک


پیک شفاعتی است که از پِی، دوانمت





تو گوهر سِرشکی و دُردانه ی صفا


مژگان فشانمت که به دامن نشانمت





سروِ بلند من ،که به دادم نمی رسی


دستم اگر رسد به خدا می رسانمت





پیوند جان جدا شدنی نیست ،ماهِ من


تن نیستی که جان دهم و وارهانمت





ای غنچه ی گلی ،که لب از خنده بسته ای


بازآ که چون صبا ،به دمی بشکفانمت





یک شب به رَغم صبح ،به زندان من بتاب


تا من به رغم شمع ،سر و جان فشانمت...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #57
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی


چراغ خلوت این عاشق کهن باشی





به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم


نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی





تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات


که بر مراد دل بی قرار من باشی





تو را به آینه داران چه التفات بود


چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی





دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق


وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی





وصال آن لب شیرین به خسروان دادند


تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی





ز چاه غصه رهایی نباشدت، هر چند


به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی...





هوشنگ_ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #58
دل از مشاهده ی لاله‌زار، نگشاید


ز دستهای حنابسته ،کار نگشاید





ز اختیار جهان، عُقده‌ای است در دل من


که جز به گریه ی بی‌اختیار، نگشاید





خوش آن صدف، که گر از تشنگی کباب شود


دهان خویش، به ابر بهار نگشاید





شکایت گرهِ دل ،به روزگار مبر


که هیچ‌کس ،به جز از کردگار نگشاید





زمین و چرخ، به غیر از غبار و دودی نیست


خوش آن که، چشم به دود و غبار نگشاید





مراست از دل مغرور غنچه‌ای، صائب


که در به روی نسیم بهار نگشاید





صائب_تبریزی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #59
الا ای غمت ،شادی جان ما


تویی، راحت جان پژمان ما





پری رویی از مردُمَت ،باک نیست


زدیوان نترسد ،سلیمان ما





غم تو ،چو کرد ازدل ما حَرَم


چو کعبه ،شریفست ارکان ما





چو از مشرب عشقت ،آبی خوریم


زدنیا بریده شود ،نان ما





چرا ما زمردم ،گدایی کنیم


جهان سر بسر ،مُلک سلطان ما





همین بخت واقبال، مارا بس است


که ما آنِ اوییم و ،او آنِ ما





ندانم ،که بی اینچنین خار وگل


بدست کِه بودی، گریبان ما





ننالم زفُرقَت ،اگر روز وصل


برآید، ز شبهای هجران ما





چو یوسف ،به یعقوب خواهد رسید


سُرورست، در بیت احزان ما...





سیف_فرغانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,960
پسندها
3,104
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #60
آمدی جانم به قربانت ؛ ولی حالا چرا


بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا





نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی


سنگدل؛ این زودتر میخواستی حالا چرا





عمرِ ما را مهلت امروز و فردای تو نیست


من که یک امروز مهمان توأم ، فردا چرا





نازنینا! ما به ناز تو جوانی داده ایم


دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا





وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار


اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا





شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود


ای لب شیرین ،جوابِ تلخِ سر بالا چرا





ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت


اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا





آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند


در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا





در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین


خاموشی شرط وفاداری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا