دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 554
  • بازدیدها 3,326
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #71
هر قدر هم ساکت نشستن مشکلت باشد


حرف دلت تا میتوانی در دلت باشد





یک عمر در گفتن دویدی ٬ کوله بارت کو ؟


این سهمِ خیلی کم، نباید حاصلت باشد





حالا که اینقدر از تلاطم خسته ای برگرد


اما اگر خاکی بخواهد ساحلت باشد !





تا وقت مردن روی خوشبختی نمی بینی


تا درد و رنج آغشته با آب و گلت باشد





احساس غربت میکنی وقتیکه شوقی نیست؛


حتی اگر یک عمر جایی منزلت باشد





از گفتنی ها با تو گفتم بعد از این بگذار


دست خود دیوانه ات یا عاقلت باشد





امروز و فردا میکنی ؟ امروز یا فردا


یکدفعه دیدی وقت مُهر باطلت باشد





برشانه هایت بازدنبال چه میگردی ؟


انگیزه ی پرواز باید در دلت باشد.




مهدی_فرجی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #72
بُوَد که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟


ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟





بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم


ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را





ز بعد این همه تلخی که می کشد دل من


ببوسم آن لب شیرین جان فزای تو را





کِی ام مجال کنار تو دست خواهد داد


که غرق بوسه کنم باز دست و پای تو را





مباد روزی چشم من ای چراغ امید


که خالی از تو ببینم شبی سرای تو را





دل گرفته ی من کی چو غنچه باز شود


مگر صبا برساند به من هوای تو را





چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان


که هیچ کس نتواند گرفت جای تو را





ز روی خوب تو برخورده ام ، خوشا دل من


که هم عطای تو را دید و هم لقای تو را





سزای خوبی تو بر نیامد از دستم


زمانه نیز چه بد می دهد سزای تو را





به ناز و نعمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #73
یار بی پرده، کمر بست به رسوایی ما


ما تماشایی او ، خلق ،تماشایی ما





قامت افروخته می‌رفت و، به شوخی می‌گفت


که بتی چهره نیفروخت، به زیبایی ما





او ز ما فارغ و ،ما طالب او در همه حال


خود پسندیدن او بنگر و، خودرایی ما





قتل خود را ،به دمِ تیغ محبّت دیدیم


گو عدو، کور شو از حسرت بینایی ما





شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست


پرده ی روز قیامت، شب تنهایی ما





مگرش زلف تو زنجیر نماید ،ور نه


در همه شهر نگنجد، دل صحرایی ما...





فروغی_بسطامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #74
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟


من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم


تو در نگاه من چه می خوانی نمی دانم


اما به جای من تو پاسخ می دهی : آری!





ما هر دو می دانیم


چشم زبان پنهان و پیدا راز گویانند


و آنها که دل با یکدگر دارند


حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند


ننوشته می خوانند





من دوست دارم را،


پیوسته در چشم تو می خوانم،


نا گفته می دانم؛


من آنچه را احساس باید کرد،


یا از نگاه دوست باید خواند!





هرگز نمی پرسم،


هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟


قلب من وچشم تو می گوید به من آری





فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #75
چه غم ،وقتی جهان ازعشق، نام تازه می گیرد


از این بی آبرویی ، نام ما آوازه می گیرد





من ازخوش باوری درپیله ی خود،فکرمی کردم


خدا دارد فقط صبرِ مرا، اندازه می گیرد





به روی مابه شرط بندگی درمیگشاید عشق


عجب داروغه ای!باج سر ِدروازه می گیرد





چراای مرگ می خندی؟نه میخوانی،نه می بندی!


کتابی را که ازخون جگر،شیرازه می گیرد





ملال آور تر از تکرار، رنجی نیست در عالم


نخستین روز خلقت، غنچه را خمیازه می گیرد!!





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #76
مرا خود با تو ،چیزی در میان هست


و گر نه ،روی زیبا در جهان هست





وجودی دارم از مهرت ،گُدازان


وجودم رفت و، مهرت همچنان هست





مبر ظن ،کز سرم سودای عشقت


رَوَد، تا بر زمینم استخوان هست





اگر پیشم نشینی، دل نشانی


و گر غایب شوی ،در دل نشان هست





به گفتن راست ناید، شرح حُسنت


ولیکن گفت خواهم ،تا زبان هست





ندانم قامتست آن ،یا قیامت


که می‌گوید ،چنین سروِ روان هست





توان گفتن به مه مانی، ولی ماه


نپندارم چنین شیرین دهان ،هست





بجز پیشت ،نخواهم سر نهادن


اگر بالین نباشد، آستان هست...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #77
دل از سنگ باید ،که از دردِ عشق


ننالد خدایا ،دلم سنگ نیست


مرا عشق او چنگِ اندوه ساخت


که جز غم در این چنگ، آهنگ نیست





به لب ،جز سرود امیدم نبود


مرا بانگ این چنگ ،خاموش کرد


چنان دل به آهنگ او، خو گرفت


که آهنگ خود را ،فراموش کرد





دل از این جهان بر گرفتم، دریغ


هنوزم به جان، آتش عشق اوست


در این واپسین لحظه ی زندگی


هنوزم در این سینه، یک آرزوست





مگر وارَهَم از غم عشق او


مگر نشنوم بانگ این چنگ را


همه زندگی ،نغمه ماتم است


نمی خواهم این ناخوش آهنگ را...





فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #78
در شهر یکی کس را ،هشیار نمی‌بینم


هر یک بَتَر از دیگر ،شوریده و دیوانه





جانا به خرابات آ ،تا لذت جان بینی


جان را چه خوشی باشد، بی‌صحبت جانانه





هر گوشه یکی مستی ،دستی ز بَرِ دستی


و آن ساقی هر هستی ،با ساغر شاهانه





تو وقف خراباتی، دخلت مِی و خرجت مِی


زین وقف به هشیاران، مسپار یکی دانه





نیمیم ز آب و گل ،نیمیم ز جان و دل


نیمیم لب دریا ،نیمی همه دُردانه....





مولانا
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #79
خانه ی قلبم خراب از یکّه تازی های توست


عشق بازی کن،که وقت عشق بازی های توست





چشم خون،حال پریشان،قلب غمگین، جان م**س.ت


کودکم!دستم پُرازاسباب بازی های توست





تادل مشتاق من،محتاج عاشق بودن است


دلبری کردن ،یکی از بی نیازی های توست





قصّه ی شیرین، نیفتاده است هرگز اتفاق


هرچه هست ای عشق،ازافسانه سازی های توست





میهمان خسته ای داری، در آغوشش بگیر


امشب ای آتش،شب مهمان نوازی های توست





فاضل_نظری
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,984
پسندها
3,184
امتیازها
22,673
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #80
روزگارم تیره شد ،خورشید سیمایی کجاست؟


رفت از دستم عِنان، مژگانِ گیرایی کجاست؟





داغ مجنون می شود از مُهر خاموشی، زیاد


در میان این غزالان ،چشم گویایی کجاست؟





شیشه نازکدلی دارم ،مُهیّایِ شکست


ای سبکدستان، دلِ چون سنگ خارایی کجاست؟





نقش شیرین را به تردستی ،ز کوه بیستون


می توانم محو کردن، کارفرمایی کجاست؟





گردباد، اینجا نفس را راست نتوانست کرد


در خورِ مجنون ِ من ،دامان صحرایی کجاست؟...





صائب_تبریزی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا