انسان زادهشدن، تجسد وظیفه بود
توان دوستداشتن و دوستداشتهشدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندوهگین و شادمان شدن
توان خندین به وسعت دل
توان گریستن از سویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شکوهناکِ فروتنی
توان جلیلِ بدوش بردنِ بار امانت
و توان غمناکِ تحمل تنهایی تنهایی تنهایی
تنهایی عریان
انسان دشواریِ وظیفه است
شاملو