متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,154
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #681
کودکی ها

کودکی هایم اتاقی ساده بود

قصه ای دور اجاقی ساده بود



شب که میشد نقشها جان میگرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود



میشدم پروانه خوابم می پرید

خوابهایم اتفاقی ساده بود



زندگی دستی پر از پوجی نبود

باری ما جفت و طاقی ساده بود



قهر میکردم به شوق آشتی

عشقهایم اشتیاقی ساده بود



ساده بودن عادتی مشکل نبود

سختی نان بود و باقی ساده بود

قیصر امین پور







ای که یک روز پرسیده بودی:

«لحظه ی شعر گفتن چگونه است؟»



گفتمت: «مثل لبخند گل ها!

حس گل در شکفتن چگونه است؟»



باز من گفته بودم برایت

باز امن تو پرسیده بودی



گفتمت:« مثل غم، مثل گریه!»

تو از این حرف خندیده بودی...



لحظه ی شعر گفتن، برایم



قیصر امین پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #682
راستش را بخواهی عجیب است



مثل از شاخه افتادن سیب

ساده و سر به زیر و نجیب است



باغ سبز خدا در دل ماست

میوه ی باغ، شعر و ترانه



شعر هم مثل هر میوه دارد:

ریشه و ساقه و برگ و دانه



ریشه، احساس و فکر و خیالش

دانه، مضمون و معنای شعر است



ساقه، اندام و شکل و زبانش

برگ، آهنگ و آوای شعر است



با کمی مهربانی، کمی نور

می شکوفد پس از چند روزی



در دلِ خانه ها، در سبدها

می زند بر تو لبخند روزی



فصلِ سبزِ رسیدن چه خوب است!

میوه از شاخه چیدن چه خوب است!



از سر برگ ِگل با نسیمی

مثل شبنم چکیدن چه خوب است!



من که غیر از دلی ساده و صاف

در جهان هیچ چیزی ندارم



مثل آیینه گاهی دلم را

رو به روی شما می گذارم



دست های پر از خالی ام را

پیش روی همه می تکانم



چکه چکه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #683
حرف های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه باخبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود!

قیصر امین پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #684
این روزها که می گذرد، هر روز

احساس می کنم که کسی در باد

فریاد می زند

احساس می کنم که مرا

از عمق جاده های مه آلود

یک آشنای دور صدا می زند

آهنگ آشنای صدای او

مثل عبور نور

مثل عبور نوروز

مثل صدای آمدن روز است

آن روز ناگزیر که می آید

روزی که عابران خمیده

یک لحظه وقت داشته باشند

تا سربلند باشند

و آفتاب را

در آسمان ببینند

روزی که این قطار قدیمی

در بستر موازی تکرار

یک لحظه بی بهانه توقف کند

تا چشم های خسته خواب آلود

از پشت پنجره

تصویر ابرها را در قاب

و طرح واژگونه جنگل را

در آب بنگرند

آن روز

پرواز دست های صمیمی

در جستجوی دوست

آغاز می شود

روزی که روز تازه ی پرواز

روزی که نامه ها همه باز است

روزی که جای نامه و مهر و تمبر

بال کبوتری را

امضا کنیم

و مثل نامه ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #685
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست



دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست



سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست



ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد

ای وای، های های عزا در گلو شکست



آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست



«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت

«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست



فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست



تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست

قیصر امین پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #686
عشق شادی‌ست، عشق آزادی‌ست

عشق آغاز آدمی‌زادی‌ست



عشق آتش به سینه داشتن است

دم همت بر او گماشتن است



عشق شوری زخود فزاینده‌ست

زایش کهکشان زاینده‌ست



تپش نبض باغ در دانه‌ست

در شب پیله رقص پروانه‌ست



جنبشی در نهفت پرده‌ی جان

در بن جان زندگی پنهان



زندگی چیست؟ عشق ورزیدن

زندگی را به عشق بخشیدن



زنده است آن که عشق می‌ورزد

دل و جانش به عشق می‌ارزد

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #687
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست

وین جان بر لب آمده در انتظار توست



در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست

جز باده‌ای که در قدح غمگسار توست



ساقی به دست باش که این م**س.ت می‌پرست

چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست



هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان

آسایشی که هست مرا در کنار توست



سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام را

تا جرعه‌نوش چشمه‌ی شیرین‌گوار توست



بی‌چاره دل که غارت عشقش به باد داد

ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست



هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت

این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست



ای سایه صبر کن که برآید به کام دل

آن آرزو که در دل امیدوار توست

ابتهاج
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #688
شور و شوق صد جوانه با من است



یاد دلنشینت ای امید جان

هر کجا روم روانه با من است



ناز نوشخند صبح اگر توراست

شور گریه‌ی شبانه با من است



برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست

رقص و مستی و ترانه با من است



گفتمش مراد من به خنده گفت

لابه از تو و بهانه با من است



گفتمش من آن سمند سرکشم

خنده زد که تازیانه با من است



هر کسش گرفته دامن نیاز

ناز چشمش این میانه با من است



خواب نازت ای پری ز سر پرید

شب خوشت که شب فسانه با من است

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #689
نشود فاش کسی آن‌چه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من توست



گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست



روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست



گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه‌جا زمزمه‌ی عشق نهان من و توست



این همه قصه‌ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست



نقش ما گو ننگارند به دیباچه‌ی عقل

هرکجا نامه‌ی عشق است نشان من و توست



سایه زاتشکده‌ی ماست فروغِ مه مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,285
پسندها
4,853
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #690
ای عشق تو ما را به کجا می‌کشی ای عشق!

جز محنت و غم نیستی، اما خوشی ای عشق



این شوری و شیرینی من خود ز لب توست

صد بار مرا می‌پزی و می‌چشی ای عشق



چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز

تا باز تو دستی به سر من کشی ای عشق



دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش

چندان که نگه می‌کنمت هر ششی ای عشق



رخساره‌ی مردان نگر آراسته‌ی خون

هنگامه‌ی حسن است چرا خامشی ای عشق



آواز خوشت بوی دل سوخته دارد

پیداست که مرغ چمن آتشی ای عشق



بگذار که چون سایه هنوزت بگدازند

از بوته‌ی ایام چه غم؟ بی غشی ای عشق

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا