نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 785
  • بازدیدها 5,078
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #771
بر تن خورشيد می پيچد به ناز


چادر نيلوفری رنگ غروب


تک درختی خشک در پهنای دشت


تشنه می ماند در اين تنگ غروب





از كبود آسمان‌ها روشنی


می گريزد جانب آفاق دور


در افق، بر لاله ی سرخ شفق


می چكد از ابرها باران نور





می گشايد دود شب آغوش خويش


زندگی را تنگ می گيرد به بر


باد وحشی می دود در كوچه‌ها


تيرگی سر می كشد از بام و در





شهر می خوابد به لالای سكوت


اختران نجواكنان بر بام شب


نرم‌ نرمک باده ی مهتاب را


ماه می ريزد دورن جام شب





نيمه شب ابری به پنهای سپهر


ميی رسد از راه و می تازد به ماه


جغد می خندد به روی كاج پير


شاعری می ماند و شامی سياه





در دل تاريک اين شب‌های سرد


ای اميد نا اميدی های من


برق چشمان تو همچون آفتاب


می درخشد بر رخ فردای من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #772
وطن من، کودکی است،


که دستانش را با امید و شجاعت


به سوی شادی دراز می‌کند.


او بادی است در زندان.


و شاخه‌هایی است


در نور و تاریکی،


پیرمردی است که


در این شاخساران جاودان


در ماتم زمین و پسرانش نشسته است.


این سرزمین پوست و استخوان است.


مرا در آن رها کنید.


قلب من و درخت خرما با هم


از آن


به سوی سال‌های سخت اوج می‌گیریم.


مرا به خرما آویزان کنید


من به او خ**یا*نت نمی‌کنم....





محمود_درویش
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #773
لطف تو از حد برون، حُسن تو بی منتهاست


نیش تو نوش روان، درد تو درمان ماست





عشق تو بر تخت دل ، حاکم کشور گشای


مهر تو بر مُلک جان، والی فرمانرواست





پرتو رخسار تو مایهٔ مهر مُنیر


چهرهٔ پرچین تو جادوی معجز نماست





نرگس فتان تو لُعبت مردم فریب


غمزهٔ غَماز تو جادوی معجز نماست





از تو همه سرکشی وز طرف ما هنوز


روی امل بر زمین دست طمع بر دعاست





گر کشدت ای عبید ، سر بنه و دم مزن


عادت خوبان ستم ، چارهٔ عاشق رضاست...





عبید_زاکانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #774
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست


کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست





بیا به دادِ دلِ تنگِ ما برس ای عشق!


اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست





غمی است در دل جامانده ‌های کرب‌وبلا


که هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست





میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید


تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست





همیشه آن‌که نرفته است، بی‌قرارتر است


همیشه آن‌که نرفته است، کم‌سعادت نیست





و آن کسی که در این راه اهل دل باشد


مدام اهل گله کردن و شکایت نیست





خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد


نباید این‌همه دل‌دل کند که فرصت نیست





مریم_کرباسی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #775
دست به دست مدعی، شانه به شانه می روی


آه که با رقیب من ، جانب خانه می روی





بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم


گرم تر از شراره ی آه شبانه می روی





من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو


بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی





در نگه نیاز من موج امیدها تویی


وه که چه م**س.ت و بی خبر سوی کرانه می روی





گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد


تا به مراد مدعی همچو زمانه می روی





حال که داستان من بهر تو شد فسانه ای


باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟








شفیعی_کدکنی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #776
نشسته ام به در نگاه می کنم


دریچه آه می کشد


تو از کدام راه می رسی


خیال دیدنت چه دلپذیر بود


جوانی ام در این امید پیر شد


نیامدی و دیر شد


نیامدی و …


دیر شد …





هوشنگ_ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #777
مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست


تا کُنم جان از سرِ رغبت فدای نامِ دوست





واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس


طوطی طبعم ز عشقِ شِکَّر و بادامِ دوست





زلفِ او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من


بر امیدِ دانه‌ای افتاده‌ام در دامِ دوست





سر ز مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حشر


هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جامِ دوست





بس نگویم شِمِّه‌ای از شرحِ شوقِ خود از آنک


دردسر باشد نمودن بیش از این ابرامِ دوست





گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا


خاک راهی کـ‌آن مشرف گردد از اَقدامِ دوست





میل من سویِ وصال و قصد او سویِ فراق


تَرکِ کامِ خود گرفتم تا برآید کامِ دوست





حافظ اندر دَردِ او می‌سوز و بی‌درمان بساز


زان که درمانی ندارد دَردِ بی‌آرامِ دوست





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #778
عشق


برترین احساس


اشتیاقی عالم‌گیر


نیرویی بس عظیم


و شوری شگفت‌انگیز است


عشق


دوری جستن


از آزردنِ دیگری


دوری جستن


از شکلِ دل‌خواهِ خود دادن به او


دوری جستن


از تسلط بر او


و دوری جستن


از فریب دادنِ اوست


عشق


درک یک‌دیگر


شنیدن حرف یک‌دیگر


پشتیبانی از یک‌دیگر


و شاد بودن در کنار یک‌دیگر است.



پولیس_شوتز
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #779
عشق‌ها دام‌اند و دل‌ها صید و گیسوها کمند


بگذر و بگذار، دل در هرچه می‌بینی مبند





شادمانی خود غم دنیاست پس بی‌اعتنا


مثل گل در محفل غم‌ها و شادی‌ها بخند





با به دست آوردن و از دست دادن خو بگیر


رودها هرلحظه می‌آیند و هر آن می‌روند





گر‌‌‌‌ ‌‌‌‌ز خاک آرزو چون کوه دامن برکشی


هیچ‌گاه از صحبت طوفان نمی‌بینی گزند





آسمانی شو که از یک خاک سر بر می‌کنند


بیدهای سربه‌زیر و سروهای سربلند





گفت: ما با شوق دل‌کندن ز دنیا دلخوشیم


گفتمش: هرکس به دنیا بست دل دیگر نکند





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #780
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد


به هم برآمد و از پویه باز ماند و گریست





بگفت مادرش این رنج ِ اولین قدم است


ز خارِ حادثه، تیهِ وجود خالی نیست





هنوز نیک و بد زندگی به دفتر عمر


نخوانده‌ای و به چشم تو راه و چاه، یکیست





ز پای، چون تو در افتاده‌اند بس طفلان


نیوفتاده درین سنگلاخ عبرت، کیست؟





ندیده زحمتِ رفتار، ره نیاموزی


خطا نکرده، صواب و خطا چه دانی چیست





دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند


کسی که زود دل آزرده گشت دیر نزیست





ز عهد کودکی، آمادهٔ بزرگی شو


حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قویست





به چشم آنکه درین دشت، چشم روشن بست


تفاوتی نکند، گر دَه است چه، یا بیست





چو زخم کارگر آمد، چه سر، چه سینه، چه پای


چو سال عمر تبه شد، چه یک، چه صد، چه دویست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا