متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,136
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #751
از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب!
شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب!

پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم آری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب

ها … سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف!
ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
حتا ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب های جنون من
آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #752
خوشا هر آنچه که تو باغ باغ می‌خواهی
زمانه وار اگر می‌پسندیم کر و لال
به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال
مجال شکوه ندارم، ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام مناست در همه حال
قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه‌ها که مرا برده اند زیر سوال
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم
بشوق توست که تکرار می‌شود هر سال
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام یعنی
که تا همیشه ز چشمت نمی‌نهم‌ای فال
مرا زدست تو این جان بر لب آمده نیز
نهایتی ست که آسان نمی‌دهم به زوال
خوشا هر آنچه که تو باغ باغ می‌خواهی
بگو رسیده بیفتم به دامنت، یا کال؟
اگر چه نیستم آری بلور بارفتن
مرا، ولی مشکن گاه قیمتی ست سفال
بیا عبور کن از این پل تماشایی
به بین چگونه گذر کرده ام ز هر چه محال
ببین بجز تو که پامال دره ات شده ام
کدام قله نشین را نکرده ام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #753
دوستت دارم


گاه انسان باید در سختی باشد


تا به دیگری دست یاری دهد


گاه انسان باید با بخت بد روبه رو شود


تا هدفش را بهتر بشناسد


گاه به طوفان نیاز است


تا او قدر آرامش بداند


گاه باید به او آسیب رسد


تا با احساس تر شود


گاه باید در شک و تردید باشد


تا به دیگری اطمینان کند


گاه باید در گوشه ای تنها بماند


تا واقعیت وجود خود را بشناسد


گاه باید از شگفتی رها شود


تا به آگاهی برسد


گاه باید کاملاً بی احساس باشد


تا بتواند همه چیز را حس کند


گاه باید در اوج شور و احساس بود


تا به قلب او راه یافت


و او به روی عشق در بگشاید


چه بسیار از اینها را پشت سر گذاشته ام


و می دانم


نه تنها آماده ی عاشق تو شدن هستم


بلکه عاشق تو هستم.





سوزان_پولیس_شوتز
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #754
به من بیاموز


چگونه عطر به گل سرخ‌اش باز می‌گردد


تا من به تو بازگردم


مادر!


به من بیاموز


چگونه خاکستر،دوباره اخگر می‌شود


و رودخانه، سرچشمه


و آذرخش‌ها، به ابر


و چگونه برگ‌های پاییز دوباره به شاخه‌ها


باز می‌گردد


تا من به تو بازگردم


آنگه که صدای تو را می‌شنوم


می‌پندارم


که می‌توانم دیگر بار از تو شعله‌ور شوم


و بر مدخل کشت‌زاران‌ات،


بارها و بارها جان دهم


اینجا هر انچه برای من آزار دهنده است


یافت نمی‌شود.





غاده_السمان
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #755
پرده‌ها را کشیده‌ام، نشسته‌ام وسط آرامشِ خانه و دارم کتاب می‌خوانم و حالم خوب است. انگار که ساعت‌ها شنا کرده‌باشی و حالا به ساحل آرام و امنی رسیده‌باشی و نفس‌های راحتی بکشی؛ آدم نیاز دارد بعد از یک هفته‌ی شلوغ، خودش را تا کنج دنجی بکشاند و از خودش با کتاب و چای و فیلم و موسیقی، پذیرایی کند.


باید گاهی در میانه‌ی مسیر چادر زد و نشست و خستگی تکاند و لذت برد،


همه‌‌اش که مقصد نیست!





صرافیان_طوفان
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #756
خانه ام ابری ست…

خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و م**س.ت
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم

نیما یوشیج
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #757
چه به خوابی گران در افتادم

کاروان رفت و چشم بگشادم

از نگه دیده‌ام نجست سراغ

سحر آمد به یاوه سوخت چراغ

گرم بودم چو با نوای و سرود

رفت از من هر آنچه بود و نبود

دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید

تا جهان نقشبندِ خانه ماست

کم کس آید به کاردانی راست…

نیما
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #758
من ندانم با که گویم شرح درد

قصه رنگ پریده، خون سَرد

هرکه با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

قصه‌ام عشاق را دلخون کند

عاقبت خواننده را مجنون کند

آتش عشق ست و گیرد در کسی

کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی…

نیما
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #759
گویا کسی است که می‌خواند

اما صدای آدمی این نیست

با نظم هوش ربایی من

آوازهای آدمیان را شنیده ام

در گردش شبانی سنگین؛

زاندوه های من

سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بر

یکشب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان؛

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب

می بینم

ری را. ری را…

نیما
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #760
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم

شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم

نیما
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا