نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 809
  • بازدیدها 5,300
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #801
راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد


شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد





بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن


گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد





قَدِّ خمیدهٔ ما سهلت نماید اما


بر چشمِ دشمنان تیر، از این کمان توان زد





در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی


جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد





درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان


ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد





اهلِ نظر دو عالم در یک نظر ببازند


عشق است و داوِ اول بر نقدِ جان توان زد





گر دولتِ وصالت خواهد دری گشودن


سرها بدین تَخَیُّل بر آستان توان زد





عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است


چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد





شد رهزنِ سلامت زلفِ تو وین عجب نیست


گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد





حافظ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #802
از این تنهایی ها خدا قسمت کند


که بنشینی، زانوها را بغل بگیری


به کسی که نیست فکر کنی


بعد ناگهان کسی از جایی دور


بپرد وسط تنهایی ات


و تعادلش را بهم بریزد


دست به دلِ آغوشت بگذارد


موهایت را پریشان کند


و توی صورتت فریاد بکشد


که آمده تا تمام اتفاق های بد گذشته جبران شود


تو بلند بلند بخندی...


گاهی زیادی که تنها می شوی


دلت از این سرزده آمدن های طولانی می خواهد...





شیما_سبحانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #803
راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد

بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن
گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد

قَدِّ خمیدهٔ ما سهلت نماید اما
بر چشمِ دشمنان تیر، از این کمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی
جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد

درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اهلِ نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داوِ اول بر نقدِ جان توان زد

گر دولتِ وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تَخَیُّل بر آستان توان زد

عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد

شد رهزنِ سلامت زلفِ تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد

حافظ به حَقِّ قرآن کز شِید و زرق بازآی
باشد که گویِ عیشی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #804
از این تنهایی ها خدا قسمت کند
که بنشینی، زانوها را بغل بگیری
به کسی که نیست فکر کنی
بعد ناگهان کسی از جایی دور
بپرد وسط تنهایی ات
و تعادلش را بهم بریزد
دست به دلِ آغوشت بگذارد
موهایت را پریشان کند
و توی صورتت فریاد بکشد
که آمده تا تمام اتفاق های بد گذشته جبران شود
تو بلند بلند بخندی...
گاهی زیادی که تنها می شوی
دلت از این سرزده آمدن های طولانی می خواهد...


شیما_سبحانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #805
لطف تو از حد برون حسن تو بی منتهاست
نیش تو نوش روان درد تو درمان ماست

عشق تو بر تخت دل حاکم کشور گشای
مهر تو بر ملک جان والی فرمانرواست

پرتو رخسار تو مایهٔ مهر منیر
چهرهٔ پرچین تو جادوی معجز نماست

نرگس فتان تو لعبت مردم فریب
غمزهٔ غماز تو جادوی معجز نماست

از تو همه سرکشی وز طرف ما هنوز
روی امل بر زمین دست طمع بر دعاست

گر کشدت ای عبید سر بنه و دم مزن
عادت خوبان ستم چارهٔ عاشق رضاست

زاکانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #806
مادر آن جنگل سبز سیال
شبی از خرگوشان وحشی
و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدف‌های پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقابان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد...


فروغ_فرخزاد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #807
مادر آن جنگل سبز سیال
شبی از خرگوشان وحشی
و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدف‌های پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقابان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد...


فروغ_فرخزاد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #808
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
كسی كه حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای كنم انگار كوهكن بودم

محمدعلی_بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #809
مثل دیوار که با سایه ی خود تنها بود
ماه روی لبه ی تاریکی پیدا بود

انقدر پرسه زنان گشت به دنبالت باد
تا که از شاخه ی شب برگ نگاهت افتاد

شاعری گفت:تو را فاصله هادزدیدند
همه ی پنجره ها گم شدنت را دیدند

من،او،ما،همه اما خبری از تونبود
اول و آخر دنیا،خبری از تو نبود!

رفتنت،گم شدنت، کاش خیالی باشد
همه هستند چرا جای تو خالی باشد؟


سعیده_اصلاحی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,556
پسندها
3,857
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #810
گیرم که به هر حال مرا برده ای از یاد

گیرم که زمان خاطره ها را به فنا داد


گیرم نه تو گفتی ... نه شنیدی ... نه تو بودی ...

آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد


با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی

یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد ؟


یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی ؟

یک ذره دلت تنگ نشد خانه ات اباد


این بود جواب من دل خسته ی عاشق ؟

شیرین رقیبان شده ای از لج فرهاد


باشد گله ای نیست خدا پشت و پناهت

احوال خودت خوب دمت گرم دلت شاد





محمدرضا نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا