- ارسالیها
- 3,275
- پسندها
- 4,846
- امتیازها
- 33,273
- مدالها
- 19
باز باران،
با ترانه،
با گهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
درگذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو،
باز هر دم
می پرند این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.
بوی جنگل،
تازه و تر
هم چو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.
برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.
سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در...
با ترانه،
با گهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
درگذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو،
باز هر دم
می پرند این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.
بوی جنگل،
تازه و تر
هم چو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.
برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.
سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.