فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,097
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #861
ای ابر دل گرفته ی بی آسمان، بیا


باران بی ملاحظه ی ناگهان، بیا





چشمت بلای جان و تو از جان، عزیزتر


ای جان فدای چشم تو، با قصد جان بیا





مگذار با خبر شود از مقصدت کسی


حتی به سوی میکده، وقت اذان بیا





شُهرت در این مقام به گمنام بودن است


از من نشان بپرس؛ ولی بی نشان بیا





ایمانِ خلق و صبرِ مرا امتحان مکن


بی آنکه دلبری کنی از این و آن، بیا





قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای


ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #862
ای پیک پِی خُجسته ،که داری نشان دوست


با ما مگو ،به جز سخن دل نشانِ دوست





حال از دهان دوست شنیدن، چه خوش بُوَد


یا از دهان آن که شنید، از دهان دوست





ای یار آشنا ،عَلَمِ کاروان کجاست


تا سر نهیم ،بر قدم ساربان دوست





گر زر ،فدای دوست کنند اهل روزگار


ما سر ،فدایِ پای رسالت رسان دوست





دردا و حسرتا، که عِنانم ز دست رفت


دستم نمی‌رسد ،که بگیرم عنان دوست





رنجور عشق دوست چنانم ،که هر که دید


رحمت کند، مگر دل نامهربان دوست





گر دوست بنده را بِکُشَد یا بِپَروَرَد


تسلیم از آنِ بنده و ،فرمان از آنِ دوست





گر آستین دوست ،بیفتد به دست من


چندان که زنده‌ام ،سرِ من ،بآستان دوست





بی حسرت از جهان ،نرود هیچ کس به در


الا شهید عشق ،به تیر از کمان دوست





بعد از تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #863
کاش چون پاییز بودم!


کاش چون پاییز،


خاموش وملال انگیز بودم.





برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،


آفتاب دیدگانم سرد می شد،


آسمان سینه ام پر درد می شد،





ناگهان توفان اندوهی


به جانم چنگ می زد،





اشک هایم همچو باران،


دامنم را رنگ می زد!





وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!


وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!





شاعری در چشم من می خواند،


شعری آسمانی!


در کنارم قلب عاشق شعله می زد،


در شرار آتش دردی نهانی!





نغمه ی من،


همچو آواری نسیم پر شکسته


عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!





پیش رویم؛


چهره ی تلخ زمستان جوانی





پشت سر؛


آشوب تابستان عشقی ناگهانی





سینه ام؛


منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،


کاش چون پاییز بودم!





فروغ_فرخزاد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #864
چشمان تو دو پنجره ی جاودانه اند


که جادوانه به دنیای آرمانی من


باز می شوند


چشمان تو


دو نقطه ی سیاه پر معنایند


که همچون دو خال سیاه


چهره ی سپید زندگی را شیرین تر می سازند


چشمان تو


دو عقاب بلند پروازند


که هر روز و شب


بره آهوی بیتاب دلم را دنبال می کنند


و نیک می دانم


که دیر یا زود


چون سرنوشتی مقرّر


در ردای معتکفی شوریده


عزلت نشین ابدی معابد جادویی چشم های تو


خواهم بود...





وحید_عمرانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #865
بارانی آرام در پاییزی دور


وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی


وَ زمین، ضیافتی...


به من مگو که من، ابرِ فرودگاه‌ام،


چون من هیچ نمی‌خواهم،


از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون


جز دستمالِ‌ مادرم،


وَ دلایلی برای مرگی نو!





بارانی آرام در پاییزی غریب


وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید


وَ خورشید،


اناری در گرگ و میش عصر


وَ من نارنج‌بُنی متروک!





پس از چه رو می‌گریزی از تن‌ام


حال که من هیچ نمی‌خواهم


از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل


جز دستمالِ‌ مادرم،


وَ دلایلی برای مرگی نو...





محمود_درویش
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #866
درد چون نیست، چه تأثیر بُوَد درمان را


گوی شو تا که ببینی اثر چوگان را





از من ای خاک درِ دوست، خدا را بپذیر


به کجا باز برم این سرِ بی سامان را





چه عجب خلق اگر از تو به غفلت گذرند


آنکه درویش نباشد چه کند درمان را





دیده بستم که دل از یاد توام بستان است


جز برویت نگشایم در این بستان را





عهد گل تازه شد آن ساقی گلچهره کجاست


تا ز پیمانه به ما تازه کند پیمان را





شاید از پرتو او روز وصالی سازد


آنکه از بخت من آورد شب هجران را





عاقل اندیشه ی جان دارد و عاشق جانان


بالله ار ما بشناسیم ز جان جانان را





دل یکی منزل غیب است نه منزلگه ریب


خلوت قدس مخوان بارگه شیطان را





ای که در کار نشاطت نظری هست مجوی


راز این غمزده ی دلشده ی حیران را





حال این قوم چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #867
قلب من نقشه است


و همه ی جاده ها به سوی عشق یک‌طرفه


خلوت، بی میان بُر


فقط یک طرفه!


امیدوارم که عاقبت مرا پیدا کنی...





الکساندرا_واسیلیو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #868
آخر ای دوست نخواهی پرسيد


که دل از دوری رويت چه کشيد





سوخت در آتش و خاکستر شد


وعده های تو به دادش نرسيد





داغ ماتم شد و بر سينه نشست


اشک حسرت شد و بر خاک چکيد





آن همه عهد فراموشت شد


چشم من روشن، روی تو سپيد





جان به لب آمده در ظلمت غم


کی به دادم رسی ای صبح اميد





آخر اين عشق، مرا خواهد کشت


عاقبت داغ مرا خواهی ديد





دل پر درد فريدون مشکن


که خدا بر تو نخواهد بخشيد.





فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #869
بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما


بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما





گر به سامانِ سر کویش رسی ای باد صبح


عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما





در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند


چیست یاران، چاره ی غم های بی‌پایان ما؟





دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر


چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما؟





در فراقش نیست یا رب زندگانی را سبب


سخت روییِ فلک یا سستیِ پیمان ما





در فراق دوست، دل، خون گشت و خواهد شد بباد


دوستان بهر خدا جان شما و جان ما...





سلمان_ساوجی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #870
داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌


كه‌ كند مادرِ تو با من‌ جنگ‌





هركجا بینَدَم‌ از دور، كند


چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌





با نگاه‌ غضب‌ آلود، زَنَد


بر دل‌ نازك‌ من،‌ تیر خدنگ‌





مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌


شهد در كام‌ من‌ و تُست،‌ شَرَنگ‌





نشوم‌ یكدل‌ و یكرنگ‌ ترا


تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌





گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌


باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌





روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌


دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌





گرم‌ و خونین‌ به‌ مَنَش‌ باز آری‌


تا بَرَد زآینه‌ ی قلبم،‌ زنگ‌





عاشق‌ بی‌ خِردِ ناهنجار


نه،‌ بَل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌





حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد


خیره‌ از باده‌ و دیوانه ی‌ زنگ‌





رفت‌ و مادر را افكند به‌ خاك‌


سینه‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا