دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 864
  • بازدیدها 5,703
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,704
پسندها
4,022
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #861
ای ابر دل گرفته ی بی آسمان، بیا


باران بی ملاحظه ی ناگهان، بیا





چشمت بلای جان و تو از جان، عزیزتر


ای جان فدای چشم تو، با قصد جان بیا





مگذار با خبر شود از مقصدت کسی


حتی به سوی میکده، وقت اذان بیا





شُهرت در این مقام به گمنام بودن است


از من نشان بپرس؛ ولی بی نشان بیا





ایمانِ خلق و صبرِ مرا امتحان مکن


بی آنکه دلبری کنی از این و آن، بیا





قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای


ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,704
پسندها
4,022
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #862
ای پیک پِی خُجسته ،که داری نشان دوست


با ما مگو ،به جز سخن دل نشانِ دوست





حال از دهان دوست شنیدن، چه خوش بُوَد


یا از دهان آن که شنید، از دهان دوست





ای یار آشنا ،عَلَمِ کاروان کجاست


تا سر نهیم ،بر قدم ساربان دوست





گر زر ،فدای دوست کنند اهل روزگار


ما سر ،فدایِ پای رسالت رسان دوست





دردا و حسرتا، که عِنانم ز دست رفت


دستم نمی‌رسد ،که بگیرم عنان دوست





رنجور عشق دوست چنانم ،که هر که دید


رحمت کند، مگر دل نامهربان دوست





گر دوست بنده را بِکُشَد یا بِپَروَرَد


تسلیم از آنِ بنده و ،فرمان از آنِ دوست





گر آستین دوست ،بیفتد به دست من


چندان که زنده‌ام ،سرِ من ،بآستان دوست





بی حسرت از جهان ،نرود هیچ کس به در


الا شهید عشق ،به تیر از کمان دوست





بعد از تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,704
پسندها
4,022
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #863
کاش چون پاییز بودم!


کاش چون پاییز،


خاموش وملال انگیز بودم.





برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،


آفتاب دیدگانم سرد می شد،


آسمان سینه ام پر درد می شد،





ناگهان توفان اندوهی


به جانم چنگ می زد،





اشک هایم همچو باران،


دامنم را رنگ می زد!





وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!


وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!





شاعری در چشم من می خواند،


شعری آسمانی!


در کنارم قلب عاشق شعله می زد،


در شرار آتش دردی نهانی!





نغمه ی من،


همچو آواری نسیم پر شکسته


عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!





پیش رویم؛


چهره ی تلخ زمستان جوانی





پشت سر؛


آشوب تابستان عشقی ناگهانی





سینه ام؛


منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،


کاش چون پاییز بودم!





فروغ_فرخزاد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,704
پسندها
4,022
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #864
چشمان تو دو پنجره ی جاودانه اند


که جادوانه به دنیای آرمانی من


باز می شوند


چشمان تو


دو نقطه ی سیاه پر معنایند


که همچون دو خال سیاه


چهره ی سپید زندگی را شیرین تر می سازند


چشمان تو


دو عقاب بلند پروازند


که هر روز و شب


بره آهوی بیتاب دلم را دنبال می کنند


و نیک می دانم


که دیر یا زود


چون سرنوشتی مقرّر


در ردای معتکفی شوریده


عزلت نشین ابدی معابد جادویی چشم های تو


خواهم بود...





وحید_عمرانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,704
پسندها
4,022
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #865
بارانی آرام در پاییزی دور


وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی


وَ زمین، ضیافتی...


به من مگو که من، ابرِ فرودگاه‌ام،


چون من هیچ نمی‌خواهم،


از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون


جز دستمالِ‌ مادرم،


وَ دلایلی برای مرگی نو!





بارانی آرام در پاییزی غریب


وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید


وَ خورشید،


اناری در گرگ و میش عصر


وَ من نارنج‌بُنی متروک!





پس از چه رو می‌گریزی از تن‌ام


حال که من هیچ نمی‌خواهم


از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل


جز دستمالِ‌ مادرم،


وَ دلایلی برای مرگی نو...





محمود_درویش
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا