متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,348
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #851
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم


ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم





چو گلدان خالی، لب پنجره


پُر از خاطرات ترک خورده ایم





اگر داغ دل بود، ما دیده ایم


اگر خون دل بود، ما خورده ایم





اگر دل دلیل است، آورده ایم


اگر داغ شرط است، ما برده ایم!





گواهی بخواهید، اینک گواه:


همین زخمهایی که نشمرده‌ایم!





دلی سربلند و سری سر به زیر


از این دست عمری به سر برده ایم...





قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #852
بهر دلم که درد کش و داغدار تست


داروی صبر باید و آن در دیار تست





یک بار نام من به غلط بر زبان نراند


ما را شکایت از قلم مُشکبار تست





بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید


دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست





تو بی‌وفا چه باز فراموش پیشه‌ای


بیچاره آن اسیر که امیدوار تست





هان این پیام وصل که اینک روانه است


جانم به لب رسیده که در انتظار تست





مجنون هزار نامه ز لیلی زیاده داشت


وحشی که همچو یار فراموشکار تست





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #853
آنقدر مدام خوابت را دیده ام


آنقدر راه رفته ام


آنقدر سخن گفته ام


آنقدر عشق ورزیده ام به سایه ات


که دیگر از تو هیچ چیز برایم نمانده است


فقط این برایم مانده


که سایه ای باشم میان سایه ها


که صد بار سایه تر باشم از سایه


سایه ای که می آید


و باز می آید


به زندگی آفتابیَت.








روبر_دسنوس
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #854
الهی! اگر طاعت بسی ندارم،


در هر جهان جز تو کسی ندارم.





الهی! تا به تو آشنا شدم،


از خلق جدا شدم


و در هر جهان شیدا شدم،


نهان بودم پنهان شدم.





الهی! تو دوستان را به دشمنانت می‌نمایی.


درویشان را غم و اندوه دهی،


بیمار کنی و خود بیمارستان کنی.





درمانده کنی و خود درمان کنی،


از خاک، آدم کنی


و با وی چندان احسان کنی؛


مجلسش روضه ی رضوان کنی.





الهی! از پیش، خطر و از پس،


راهم نیست، دستم گیر،


که جز تو پناهم نیست.





مناجات_نامه
خواجه_عبدالله_انصاری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #855
کجاست عشق که تا قید آبرو بزنیم


به کوی میکده ها باز ، های و هو بزنیم





کجاست پیرهن چاک عاشقی که چو گل


ز خون دل ، می گلگون سبو سبو بزنیم





بریده نای صراحی و در برابر خلق


ش*ر..اب تلخ جگر سوز تا گلو بزنیم





به جستجوی سپیدی صبحدم ، همه شب


چراغ اشک فروزیم و کو به کو بزنیم





ز عشق دوست ، چنان سینه پر کنیم از مهر


که حلقه بر در کاشانه ی عدو بزنیم





غبار عقل بپوشیده دید چشم مرا


مگر به گریه بر او رنگ شستشو بزنیم





کجاست آینه رویی ، که چون بتابد روی


به سینه سنگ تمنای عشق او بزنیم





به گریه شاخه ی گلهای عاشقی شکنیم


به خنده بر لب آن یار تندخو بزنیم





امید ما همه این است تا مگر روزی


دوباره خیمه سر کوی آرزو بزنیم





بیژن ترقی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #856
در سَمَن با آن طراوت، حُسن این رخسار نیست


در شکر با آن حلاوت، ذوق این گفتار نیست





ای به شیرینی ز شِکَّر در جهان معروف‌تر


شهد با چندان حلاوت، چون تو شیرین‌کار نیست





چون تو روزی مرهم وصلی نهی بر جان من


گر به تیغ هجر مجروحم کنی آزار نیست





بر دل تنگم اگر کوهی نهی کاهی بُوَد


کآنچه جز هجر تو باشد، بر دلِ من، بار نیست





تا درآید اندرو غمهای تو هر سو در است؛


خانه ی دل را که جز نقش تو بر دیوار نیست





مستی و دیوانگی از چون منی نبوَد عجب


کز ش*ر..اب عشق تو در من رگی هشیار نیست





گر همه جان است اندر وی نباشد زندگی؛


چون کسی را دل ز درد عشق تو بیمار نیست





در سخن هر لفظ کاندر وی نباشد نام تو


صورتش گر جان بود آن لفظ معنی‌دار نیست





هر که عاشق نیست از وصلت نیابد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #857
گاهی آنقدر تاریک و راکدی که لازم است زمین بخوری، رنج بکشی و زخمی شوی تا نور از تو عبور کند.


لازم است بشکنی و ترک برداری تا سبز شوی و جوانه بزنی.


لازم است در محدودیت‌ها رشد کنی تا بیاموزی و سرسخت شوی.


که فرق است میان گیاهی که در دل جریان رود می‌روید با گیاهی که در دل کویر؛ آن یکی می‌شود جلبک؛ سست و بی‌ریشه و شکننده! این یکی می‌شود درخت؛ مستحکم و تنومند و عمیق ...





نرگس_صرافیان_طوفان
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #858
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست


آنجا که باید دل به دریا زد، همین جاست





در من طلوع آبی آن چشم روشن


یاد آور صبح خیال انگیز دریاست





گل کرده باغی از ستاره در نگاهت


آن یک چراغانی که در چشم تو برپاست





بیهوده می کوشی که راز عاشقی را


از من بپوشانی، که در چشم تو پیداست





ما هر دومان خاموش خاموشیم ؛اما


چشمان ما را در خموشی، گفتگوهاست





بگذار دستت ،راز دستم را بداند


بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست





حسین_منزوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #859
دست تو باز می کند، پنجره های بسته را


هم تو سلام می کنی، رهگذران خسته را





دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم


آینه ی قدیمیِ غبار غم نشسته را





پنجره بیقرار تو، کوچه در انتظار تو


تا که کند نثار تو، لاله ی دسته دسته را





شب به سحر رسانده ام، دیده به ره نشانده ام


گوش به زنگ مانده ام، جمعه ی عهد بسته را





این دل صاف کم کمک، شدست سطحی از ترک


آه، شکسته تر مخواه، آینه ی شکسته را!





سهیل_محمودی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #860
می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود


می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود





عشق تو بسم بود، که این شعله ی بیدار


روشنگر شب‌های بلند قفسم بود





آن بخت گریزنده دمی‌ آمد و بگذشت


غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود





بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست


حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود





سیمای مسیحایی‌ اندوه تو، ای عشق


در غربت این مهلکه فریاد رسم بود





لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم


رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود...





فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا