متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,353
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #871
هر که مجموع نباشد ، به تماشا نَرَوَد


یار با یار سفرکرده ، به تنها نرود





باد، آسایش گیتی نزند بر دلِ ریش


صبح صادق ندمد، تا شب یلدا نرود





بر دل آویختگان ، عرصه ی عالَم تنگست


کان که جایی به گل افتاد، دگر جا نرود





هرگز اندیشه ی یار از دلِ دیوانه ی عشق


به تماشای گل و سبزه و صحرا نرود





به سرِ خارِ مغیلان بروم با تو چنان؛


به ارادت ، که یکی بر سر دیبا نرود





باغبانان ، به شب از زحمتِ بلبل ، چونند


که در ایام گل از باغچه ، غوغا نرود





همه عالَم سخنم رفت و؛ به گوشَت نرسید


آری آن جا که تو باشی، سخن ما نرود





گوهرِ قیمتی از کام نهنگان آرند


هر که او را غمِ جانست، به دریا نرود...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #872
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد


غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد





در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم


بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد





رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد


نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد





چشم وصال بینان، چشمی ست بر هدایت


سِری که باشد او را، در هر بصر نباشد





در خشک و تر بگشتم، مثل ات دگر ندیدم


مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد





شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند


همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد





سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد


تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #873
چگونه باغِ تو، باور کند بهاران را؟!


که سال‌ها نچشیده‌ست، طعمِ باران را





گمان مبر که چراغان کنند دیگر بار


شکوفه‌ها، تنِ عریانِ شاخساران را





و یا ز روی چمن، بِستُرَد دوباره نسیم


غبارِ خستگیِ روز و روزگاران را





درخت‌های کهن‌ساقه، ساقه‌دار شدند


به دار کرده بر اینان، تنِ هزاران را





غبارِ مرگ، به رگ‌های باغ خشکانید


زلالِ جاریِ آوازِ جویباران را





نگاه کن گل من! باغبانِ باغت را


و شانه‌هایش آن رُستگاهِ ماران را





گرفتم این که شکفتی و باروَر گشتی


چگونه می‌بری از یاد، داغِ یاران را؟!





درختِ کوچکِ من! ای درختِ کوچکِ من!


صبور باش و فراموش کن بهاران را!





به خیره گوش مخوابان، از این سوی دیوار


صلای سُمِّ سمندانِ شهسواران را





سوارِ سبزِ تو هرگز نخواهد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #874
چه رفته است که صبحی دگر نمی آید


“شب فراق به پایان مگر نمی آید؟”





کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری


که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید





هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس


کسی به دیدنِ من پشتِ در نمی آید





نسیم های فراوان رسیده تا کنعان


ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید





ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی


گذشته از من و از پشتِ سر نمی آید





هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق


اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید





درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر


برای دیدن من جز تبر نمی آید





رضا_خادمه_مولوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #875
من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم


به تمام کوچه های بن بست


به تمام سنگفرشهای خیس


به تمام چترهای بسته


به تمام کافه های دنج


اما حالا که فنجان ها


از من نا امید شده اند


باور میکنم


از اول هم کافه چی


قولِ تو را


به قهوه ی دیگری داده بود !





سمانه_سوادی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #876
شاخه گلی که به تنهایی‌ام بو برده بود


در فاصله‌ی بین دست‌هایمان خشکید


هیس !


قهوه‌ات را بخور


و آرامش این شعر را به هم نزن


از سطر بعد


به خانه بر می‌گردم


و آرزو‌هایم را


در صف اتوبوس جا می‌گذارم


فردا


روز جهانی خوشبختی ست !


زنگ بزن


و جوری که صدایت را نشناسم


خداحافظی کن!





مهسا_زهیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #877
این


این سرگذشت کودکی است


که به سر انگشت پا


هرگز دستش به شاخه ی هیچ آرزویی نرسیده است


هر شب گرسنه می خوابید


چند و چرا نمی شناخت دلش


گر سنگی شرط بقا بود به آیین قبیله ی مهربانش


پس گریه کن مرا به طراوت


به دلی که می گریست


بر اسب واژگون کتاب دروغ تاریخش


و آواز می خواند ریاضیات را


در سمفونی باشکوه جدول ضرب با همکلاسی ها


دو دو تا … چارتا


…چا چارتا


…پپنج تا


…ششش تا


در یازده سالگی پا به دنیای شگفت کفش نهاد


با سر تراشیده و کت بلندی


که از سر زانوانش می گذشت


با بوی کنده ی بد سوز و نفت و عرق های کهنه ی …


آری …


دلم،گلم


این اشک ها،خون بهای عمر رفته ی من است


دلم ،گلم


این اشک ها،خون بهای عمر رفته ی من است...





حسبن_پناهی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #878
قاصدک شعر مرا از بر کن


بنشین روی نسیمی


که ز احساس برون می آید


برو آن گوشه باغ


سمت آن نرگس م**س.ت


که ز تنهایی خود دلتنگ است


و بخوان در گوشش


شعرم را


و بگو باور کن


یک نفر خواب تو را می بیند


یک نفر یاد تو را


دمی از دل نبرد


یک نفر شور دلش عشق صمیمانه ی توست


قاصدک شعر مرا از بر کن...





سهراب_سپهری
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #879
و قاف


حرف آخر عشق است


آنجا که نام کوچک من


آغاز می‌شود...





قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #880
ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی مشکلی راحت کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی

در بین این همه ی غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل بجای خار باش
پل بجای این همه ی دیوار باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گلکاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ؛ ممکن شود

مولانا
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا