دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 906
  • بازدیدها 6,081
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #901
اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی


چقدر منتظرت بوده ام، نمی دانی





چقدر منتظرت بوده ام که برگردی


رها کنی نگه ام را از این پریشانی





همیشه غایب این قصه بوده ای و مرا


کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی





نخواه عذر بخواهی، نگو گرفتاری


نگو تو وقت نداری که سر بخارانی





همیشه در غزلم حس اتفاق کم است


به نام عشق بیا در غزل به مهمانی





تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو


که متهم نشود شاعری به نادانی





نخند ! دل خوشی ام مضحک است ، می دانم


تو سالهاست که شعر وداع می خوانی





و من نشسته ام اقرار می کنم یک عمر


مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی





ببین به چشم نشان می دهند رهگذران


مرا که سنبل عصیانم و بد ایمانی





دوباره با غزل پوچ رنگ می بازد


نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #902
دل من! باز مثل سابق باش


با همان شور و حال ، عاشق باش





مهر می ورز و دم غنیمت دان


عشق می باز و با دقایق باش





بشکند تا که کاسه ات را عشق


از میان همه تو لایق باش





خواستی عقل هم اگر باشی


عقل سرخ گل شقایق باش





شور گرداب و کشتی سنگین؟


نه اگر تخته پاره قایق باش





بار پارو و لنگر و سکان


بفکن و دور از این علایق باش





هیچ باد مخالف اینجا نیست


با همه بادها موافق باش!





حسین_منزوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #903
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد


غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد


در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم


بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد





چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت


سِری که باشد او را، در هر بَصَر نباشد





در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم


مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد





شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند


همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد





سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد


تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #904
آنجا که فصل عشق را آغاز کردیم


با مکث کوتاهی که نه پرواز کردیم





خورشیدهم بر زخم هامان تکیه می زد


در بازی خورشید و زخم اعجاز کردیم





آن شب نبودی تا ببینی هر قفس را


در امتداد شب چگونه باز کردیم





آنجا خدای عشق را تکذیب کردند


در این وسط ما عشق را آواز کردیم





حتی شکستند احترام لاله ها را


وقتی سفر را با لاله آغاز کردیم





” آنای ” من فردای ما هم دیر شد،نه !


خنجر پریشان گشت و ما هی ناز کردیم





یادش به خیر آن شب میان دود و اسپند


تصنیف مرگ و زندگی را ساز کردیم





عباس_اوجی_فرد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #905
از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد


بر رویِ ما ز دیده چه گویم چه‌ها رَوَد





ما در درونِ سینه هوایی نهفته‌ایم


بر باد اگر رَوَد دلِ ما زان هوا رود





خورشیدِ خاوری کُنَد از رَشک جامه چاک


گر ماهِ مِهرپرورِ من در قبا رود





بر خاکِ راهِ یار نهادیم رویِ خویش


بر رویِ ما رواست اگر آشنا رود





سیل است آبِ دیده و هر کس که بگذرد


گر خود دلش ز سنگ بُوَد هم ز جا رود





ما را به آبِ دیده شب و روز ماجراست


زان رهگذر که بر سرِ کویش چرا رود





حافظ به کوی میکده دایم به صدقِ دل


چون صوفیانِ صومعه دار از صفا رود





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #906
زیبایی تو


سینی چای را برمی‌گرداند !


غمگینم ،


بی آنکه کودکی به دنیا آورده باشم، غمگینم


مرا دوست داشته باش ،


چنان باورت می‌کنم


که شاخه‌هایت به شکستن امیدوار شوند .


من دختر یک کشاورزم ،


آب باش و با من مهربانی کن


سرکشی نکن


قلب من از قدم‌های تو پیشی می‌گیرد


بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند...


تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی‌ات کم نمی‌کند


همیشه چای می‌خوری و شعر می‌خوانی


صدای تو دلتنگم نمی‌کند


تنهایم می‌کند...





الهام_اسلامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
4,168
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #907
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود


مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود





روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است


تا حواس احدی جمع به بغضم نشود





آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش


پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود





من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی


گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود





شده حتی به دعا دست برآرم که : خدا


برود مشهد و برگردد و آدم نشود





خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید


مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود





با من ساده همین بس که مدارا بکند


عاشقم هم که نشد، خب به جهنم نشود !



سادات_موسوی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا