نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,185
  • بازدیدها 9,284
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #941
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

بالای خود در آینهٔ چشم من ببین
تا با خبر زعالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را

خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را

طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را

زیبا شود به کارگه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #942
گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را
فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

گر سوی مصرت بردمی خون زلیخا خوردمی
زندان یوسف کردمی چاه زنخدان تو را

سرمایهٔ جان باختم تن را ز جان پرداختم
آخر به مردن ساختم تدبیر هجران تو را

هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه‌ای
اما دل بشکسته‌ام نشکست پیمان تو را

هر گه که بهر کشتنم از غمزه فرمان داده‌ای
بوسیدم و بر سر زدم شاهانه فرمان تو را

گر خون پاکم را فلک بر خاک خواهد ریختن
حاشا که از چنگم کشد پاکیزه دامان تو را

گر بخت در عشقت به من فرمان سلطانی دهد
سالار هر لشگر کنم برگشته مژگان تو را

اشک شب و آه سحر، خون دل و سوز جگر
ترسم که سازد آشکار اسرار پنهان تو را

آشفته خاطر کرده‌ام جمعیت عشاق را
هر شب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را

دانی کدامین م**س.ت را بر لب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #943
ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی


خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی





فردا که رهزنان دی از راه میرسند


نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی





دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید


امشب بیا که نیست به فردا تقبلی





گلچین گشوده دست تطاول خدای را


ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی





خورشید و مه دو کفّهٔ شاهینِ عبرتند


بنگر که نیست طبع فلک را تعادلی





گردون ز جمع ما همه تفریق می کند


با این حساب باز نماند تفاضلی





عمر منت مجال تغافل نمی دهد


مشنو که هست شرط محبت تغافلی





ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان


روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی





حالی خوش است کام حریفان به دور جام


گر دور روزگار نیابد تحولی





تا ساز در کفِ تو و سوزی به دل مراست


دستی به هم خوش است و در آفاق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #944
کیستی؟


که من اینگونه به اعتماد


نام خود را


با تو می گویم


نان شادی ام را با تو قسمت می کنم


به کنارت می نشینم و


بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم


کیستی؟


که من این گونه به جِد


در دیار رؤیاهای خویش با تو


درنگ می کنم!





احمد_شاملو
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #945
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش


می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش





گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور


دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش





گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا


چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش





به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه


جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش





گو دلم حقِّ وفا با خط و خالت دارد


محترم دار در آن طُرِّهٔ عَنبرشِکَنَش





در مقامی که به یادِ لبِ او مِی نوشند


سِفله آن م**س.ت، که باشد خبر از خویشتنش





عِرض و مال از درِ میخانه نشاید اندوخت


هر که این آب خورَد رَخْت به دریا فِکَنَش





هر که ترسد ز ملال اندُهِ عشقش نه حلال


سَرِ ما و قدمش یا لبِ ما و دهنش





شعرِ حافظ همه بیتُ الْغَزَلِ معرفت است


آفرین بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #946
نیوتن اگر جاذبه را درست می‌فهمید


معشوقه اش از درخت متنفر نبود


و در دفتر خاطراتش نمی‌نوشت:


«اشک‌های من هم به زمین می‌افتاد


اما تو سیب را ترجیح دادی!»





هومن_شریفی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #947
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند


یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند





هر دست که دادند از آن دست گرفتند


هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند





یک طایفه را بهر مکافات سرشتند


یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند





یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند


یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند





جمعی به در پیر خرابات خرابند


قومی به بر شیخ مناجات مریدند





یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد


یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند





فریاد که در رهگذر آدم خاکی


بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند





همت طلب از باطن پیران سحرخیز


زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند





زنهار مزن دست به دامان گروهی


کز حق ببریدند و به باطل گرویدند





چون خلق درآیند به بازار حقیقت


ترسم نفروشند متاعی که خریدند





کوتاه نظر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #948
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من


وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من





جز یکی راز که پیوسته نهان ماند، نیست


تویی آن راز که پیوسته نهانی گل من





همه طفلند در این وادی و تا این وادی‌ست


کس نداده‌ست نشان پیر و جوانی گل من





آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال


و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من





از صلای ازلی تا به سکوت ابدی


یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من








همه سرگشتهٔ پرگار تو و در همه کون


نیست یک دایرهٔ بی‌دَوَرانی گل من





در شب تیره به توفان دل اقیانوس


جز تو دیگر نه کنار و نه کرانی گل من





اشک من نامه نویس است و به جز قاصد راه


نیست در کوی توام نامه رسانی گل من





گاه با مهر عروسان بهاری مه من


گاه با قهر عبوسان خزانی گل من


همره همهمه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #949
نو به نو هر روز باری می کشم


وین بلا از بهر کاری می کشم





زحمت سرما و برف ماه دی


بر امید نوبهاری می کشم





پیش آن فربه کن هر لاغری


این چنین جسم نزاری می کشم





از دو صد شهرم اگر بیرون کنند


بهر عشق شهریاری می کشم





گر دکان و خانه‌ام ویران شود


بر وفای لاله زاری می کشم





عشق یزدان پس حصاری محکم است


رخت جان اندر حصاری می کشم





ناز هر بیگانه سنگین دلی


بهر یاری بردباری می کشم





بهر لعلش کوه و کانی می کنم


بهر آن گل بار خاری می کشم





بهر آن دو نرگس مخمور او


همچو مخموران خاری می کشم





بهر صیدی کو نمی‌گنجد به دام


دام و داهول شکاری می کشم





گفت ای غم تا قیامت می کشی


می کشم ای دوست آری می کشم





سینه غار و شمس تبریزی است یار


سخره بهر یار غاری می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,599
پسندها
5,021
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #950
عشق روی تو نه در خورد دل خام منست


کاولِ حُسنِ تو و آخرِ ایامِ منست





از تو دارم هوسی در دل شوریده، ولی


راه عشقت نه به پای دلِ در دام منست





مگرم عقل شکیبی دهد از عشق، ارنه


بس خرابی کند این جرعه، که در جام منست





من حذر می‌کنم از عشق، ولی فایده نیست


حذر از پیش بلایی، که سرانجام منست





آفت سیل به همسایه رساند روزی


سخت باریدنِ این ابر که بر بام منست





روزگار از دل محنت کش من کم مکناد!


درد عشق تو، که قوُتِ سحر و شام منست





نامه سهلست نبشتن به تو، لیکن از کبر


هرگز آن نامه نخوانی، که درو نام منست





گرد عاشق شدن و عشق نگردد دیگر


اوحدی، گر بچشد زهر، که در کام منست...



اوحدی
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا