فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,117
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #951
جام ش*ر..اب عشق کو، تا که به مِی وضو کنم


پشت کنم به عالمی ، جانب دوست، رو کنم





ای تو همه نیاز من، قبله ی من، نماز من


نیست میسرم که با غیرِ تو کفتگو کنم





گر همه خرمی رسد بی تو و بی حضور تو


بگذرم از نشاط دل، با غم عشق خو کنم





ماه صیام و روزه ام ، روزه ز هر چه غیر او


روزه گشاست یار من ، روی به سوی او کنم





زاهد شهر گر کند منع ش*ر..اب، گو بیا


تا که به کیمیای مِی، جان تو شستشو کنم





قطره ای از ش*ر..اب جان گر برسد به جام دل


کشتی باده آورم ، در خُم و در سبو کنم





آتش و گنج عشق تو، شادی هر دو عالمم


چیست گرانبهاتر از دوست که آرزو کنم





مهدیه_الهی_قمشه_ای
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #952
هربار که


هوای رفتن به سرم می زند


می روم


در گوشه ای


تنها می نشینم


تا این سودا


از خیالم


بگذرد


می دانم


اگر بروم


هرگز به اینجا


بازنخواهم گشت!





جمال_ثریا
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #953
ساقی دمید صبح، علاج ِ خمار کن


خورشید را ز پرده ی شب آشکار کن





رنگ شکسته می شکند شیشه در جگر


از می خزان چهره ی ما را بهار کن





فیض صبوح پا به رکاب است، زینهار


این سیل را به رطل گران پایدار کن





شرم از حضور مرده دلان جهان مدار


این قوم را تصور سنگ مزار کن





گوهر اگر چه لنگر دریا نمی شود


پیمانه ای به کار من بی قرار کن





درد پیاله ای به گریبان خاک ریز


سنگ و سفال را چو عتیق آبدار کن





خود را شکفته دار به هر حالتی که هست


خونی که می خوری به دل روزگار کن





مپسند شمع دولت بیدار را خموش


خاک سیه به کاسه ی خواب خمار کن





هر چند زخم می چکد از تیغ روزگار


این درد را دوا به میِ خوشگوار کن





شبنم زیان نکرد ز سودای آفتاب


در پای یار گوهر جان را نثار کن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #954
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند


با رنگ های تازه مرا آشنا کند





پاییز می رسد که همانند سال پیش


خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند





او می رسد که از پس نه ماه انتظار


راز درخت باغچه را بر ملا کند





او قول داده است که امسال از سفر


اندوه های تازه بیارد-خدا کندـ





او می رسد که باز هم عاشق کند مرا


او قول داده است به قولش وفا کند





پاییز عاشق است و راهی نمانده است


جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ





شاید اثر کند و خداوند فصل ها


یک فصل را به خاطر او جا به جا کند





تقویم خواست از تو بگیرد بهار را


تقدیر خواست راه شما را جدا کند





خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر


در را به روی حضرت پاییز وا کند





علیرضا_بدیع
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #955
سجاده‌ام كجاست؟


می‌خواهم از همیشه ی این اضطراب برخیزم


این دل گرفتگی ِمداوم شاید


تأثیر سایه ی من است


كه این سان گستاخ و سنگوار


بین خدا و دلم ایستاده‌ام


سجاده‌ام كجاست...؟




سلمان_هراتی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #956
زان پرده می‌گشاید دل بند نازنینم


تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم





دانی به عالم عشق بهر چه بی‌نظیرم


وقتی اگر ببینی معشوق بی‌قرینم





گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند


پیشی گرفت عشقش بر عقلِ پیشِ بینم





ای خسرو ملاحت ، در من نظر مپوشان


زیرا که خرمنت را درویشِ خوشه چینم





بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم


رخسار خو بپوشان کز دست رفت دینم





هر چند آستینت در دست من نیفتاد


لیکن بر آستانت فرسوده شد جبینم





تا بر درت گذشتم، آسوده از بهشتم


تا با تو دوست گشتم، فارغ ز حور عینم





گر بخت خفتهٔ من از خواب ناز خیزد


هم با تو می‌کشم می، هم با تو می‌نشینم





چون جم مرا فروغی از اهرمن چه پروا


تا اسم اعظم دوست نقش است بر نگینم





فروغی_بسطامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #957
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است


میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است





مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست


هزار عرصه برای پریدنم تنگ است





اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود


فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است





چگونه سر کند اینجا ترانه ی خود را


دلی که با تپش عشق او هماهنگ است؟





هزار چشمه ی فریاد در دلم جوشید


چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است





مرا به زاویه ی باغ عشق مهمان کن


در این هزاره فقط عشق، پاک و بی رنگ است





سلمان_هراتی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #958
آخر ای پیمان گسل، یاران به یاران این کنند؟!


دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند؟!





در ره رخشت فتادم, خاک من دادی به باد


شهسواران در روش با خاکساران این کنند





مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی


دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند





خواستم تسکین، سپندِ آتشت کردی مرا


ای قرار جان و دل، با بی قراران این کنند





رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا


آخر ای مه با غریبان شهریاران این کنند





من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر


با حریفان ِغم خود، غمگساران این کنند





محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی


ای هزارت جان فدا، با جان سپاران این کنند





محتشم_کاشانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #959
گهِ رفتن آن پری‌رو، به وداعِ ما نیامد


شهِ حُسن بود آری، به درِ گدا نیامد





چو شنیدم از رقیبان، خبرِ عزیمت او


دلم آن چنان ز جا شد، که دگر به جا نیامد





خبرِ منِ پریشان ببر ای صبا به آن مه


پس از آن بگو که مسکین ز پی‌ات چرا نیامد





ز قدم شکستگی بود و فتادگی که قاصد


به تو بی‌وفا فرستاد و خود از قفا نیامد





منِ خسته چوُن ز حیرت ندرم چو گل گریبان؟


که رسولی از تو سویم به جز از صبا نیامد





ز کجا شد آن صنم را سفر آرزو که هرگز


ز زمانه محتشم را به سر این بلا نیامد...





محتشم_کاشانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #960
ای كاش درختی باشم


تا همه ی تنهایان


از من پنجره‌ای كنند


و تماشا كنند در من


كاهش دلتنگی شان را !


اگر این گونه بود


پس دلم را


به سمت دست نخورده ترین قسمت آسمان می‌بردم


تا معبرِ


بكرترین عطرها باشم


كه تاكنون هیچ مشامی نبوییده باشد...





سلمان_هراتی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا