• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان گارد جاویدان | ملورین کاربر انجمن یک رمان

Melorin_

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/11/23
ارسالی‌ها
20
پسندها
95
امتیازها
90
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
داغی بدن شانا حتی از زیر لباس‌های زبر پادگان حس می‌شد. لئو با این که به روی خود نمی‌آورد؛ اما زیر دلش خالی شده بود بود. تا به حال در یک مبارزه‌ی واقعی شرکت نکرده بود. با این که سال‌ها رویای این لحظه را می‌دید؛ اما زخمی شدن و مردن را فراموش کرده بود. این که یک جاویدان بمیرد، بیش‌تر از هرچیزی او را می‌آزرد. او بعد از سال‌ها اهریمن دیده بود؛ اما این‌بار به جای فرار، جنگیده بود و نمی‌خواست طعم شیرین این پیروزی را با مردن شانا از دست بدهد.
شیث و لئو به راه بی‌پایان ادامه می‌دادند. افکار عجیبی که در سر لئو می‌آمد تمامی نداشت؛ پس برای آرام کردنشان سعی کرد حداقل آن‌ها را با شیث در میان بگذارد:
- اگه بمیره... .
شیث با عصبانیت به او توپید:
- فقط خفه شو.
- اما... .
شیث اینبار فریاد زد:
- محض رضای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Melorin_

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 9)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا