- تاریخ ثبتنام
- 25/1/22
- ارسالیها
- 261
- پسندها
- 1,642
- امتیازها
- 10,013
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #51
- ای صغیر پایت را از گلیمت درازتر کردی گردنت را میزنم.
به شمشیر الکی و اخمهای مادرانهاش که به صورتش نمیاید بلند و مستانه میخندم.
با انگشت اشاره چاقو یا همان شمشیرش را عقب هل میدهم و پر هوس به خیارشورهای حسابی شور داخل ظرف زردرنگ روی اوپن زل میزنم.
- مراقب باش دستتو نَبُری ملکه.
با لبخند کوچک خیار شور کوچکتری را سمتم میگیرد، مهربان صورتم را مینگرد و بعد مشغول کارش میشود.
بهش نه نمیگویم و خیارشور را از خدا خواسته میگیرم.
درحالیکه چشم بسته بویش میکنم از مادر فاصله میگیرم.
- ناهید من یکی جونم داره از گشنگی در میاد. شاید باورت نشه از صبح هیچی نخوردم، شام سوپ داریم؟ نه تو رو خدا حالم داره از اون یه مشت آب و سبزی بهم میخوره.
وسط غر زدن گاز کوچکی به خیار شور میزنم، مزهاش...
به شمشیر الکی و اخمهای مادرانهاش که به صورتش نمیاید بلند و مستانه میخندم.
با انگشت اشاره چاقو یا همان شمشیرش را عقب هل میدهم و پر هوس به خیارشورهای حسابی شور داخل ظرف زردرنگ روی اوپن زل میزنم.
- مراقب باش دستتو نَبُری ملکه.
با لبخند کوچک خیار شور کوچکتری را سمتم میگیرد، مهربان صورتم را مینگرد و بعد مشغول کارش میشود.
بهش نه نمیگویم و خیارشور را از خدا خواسته میگیرم.
درحالیکه چشم بسته بویش میکنم از مادر فاصله میگیرم.
- ناهید من یکی جونم داره از گشنگی در میاد. شاید باورت نشه از صبح هیچی نخوردم، شام سوپ داریم؟ نه تو رو خدا حالم داره از اون یه مشت آب و سبزی بهم میخوره.
وسط غر زدن گاز کوچکی به خیار شور میزنم، مزهاش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش