- ارسالیها
- 37
- پسندها
- 140
- امتیازها
- 503
- مدالها
- 1
- نویسنده موضوع
- #31
_ چایی متبرکی مادر سادات، خواهرم خوش اومدی به مجلس اهل بیت. بفرما داخل، من رو سیاه رو از دعای خیرتون فراموش نکنین...
خودشان بودند، آ سید مصطفی دهباشی پیر غلام حسینی و از آن داش مشتیهای خاکی! من از دور آ سید را زیر نظر داشتم، چفیه سبز به دور کمرش، قد بلند، چشمان آبی با محاسن بلند و سفید! آ سید یه میز فلزی گذاشته بود جلوی حسینه و با چایی از مهمانان مجلس اهل بیت پذیرایی میکردند. این را دلی میگویم، تمام اهل بنیالزهراء از بچه هیأتیها و واعظ و مداح یک طرف، آ سید یک طرف، آوازهای جز کرم و دست به خیری این آقا در محل نبود. به هر کی رو انداخته بودم در بحث مالی، جواب رد نصیبم و این آ سید گزینه آخرم! هِی هر چی میخواستم جلو بروم و با ایشان صحبت کنم، انگار یه دیواری دور...
خودشان بودند، آ سید مصطفی دهباشی پیر غلام حسینی و از آن داش مشتیهای خاکی! من از دور آ سید را زیر نظر داشتم، چفیه سبز به دور کمرش، قد بلند، چشمان آبی با محاسن بلند و سفید! آ سید یه میز فلزی گذاشته بود جلوی حسینه و با چایی از مهمانان مجلس اهل بیت پذیرایی میکردند. این را دلی میگویم، تمام اهل بنیالزهراء از بچه هیأتیها و واعظ و مداح یک طرف، آ سید یک طرف، آوازهای جز کرم و دست به خیری این آقا در محل نبود. به هر کی رو انداخته بودم در بحث مالی، جواب رد نصیبم و این آ سید گزینه آخرم! هِی هر چی میخواستم جلو بروم و با ایشان صحبت کنم، انگار یه دیواری دور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.