• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان زیباترین حس | روزیتا شریف کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sharif
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 284
  • کاربران تگ شده هیچ

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
201
پسندها
447
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
- مگر نگفتم کسی نیاید؟
نیرا: ببخشید مزاحم شدم! داخل آماده می‌توانم؟
ارین: اوه! عذر می‌خواهم؛ فکر کردم ویلیام است بفرمایید.
نیرا: ممنون!
ارین: حتما از موضوع آگاه شدید؟
نیرا: بلی! متاسفانه و برای همین آمدم تا راه حلی بیابیم.
ارین: این خبر برای آینده‌ی شرکت ما اصلا خوب نیست. باید هرچه زودتر کاری کنیم.
نیرا: میگم چطور است یک کنفرانس خبری برگزار کرده رسانه‌ها را دعوت کنیم، تا از صحت نداشتن این خبر آگاه شوند‌.
ارین: این فکر خوبی‌ست! اما باید پیدا کنم چه کسی این خبر دروغ را نشر و برای چی این کار را کرده.
نیرا: شما درست می‌فرمایید اما اول باید غلط بودن این خبر را ثابت بسازیم.
ارین: درست است! هرچه شما بگویید.
نیرا: پس من می‌روم ترتیب کنفرانس را می‌دهم؛ باید تا آخر روز باطل بودن این خبر نشر شود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
201
پسندها
447
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
ویلیام: آقا! ببخشید همه چیز آماده‌ست.
بفرمایید همه منتظر شما هستند.
ارین: درست است! بریم.
آقای ارین رو به نیرا لب زد:
- چون برگزار کننده این کنفرانس شما هستید؛ اگر تا آخر همراهی‌ام کنید، خوشحال می‌شوم.
نیرا: البته! همراهی با شما باعث افتخار است.
هر دو به طرف صالون جلسه رفتند. کنفرانس دو ساعتِ طول کشید و خیلی هم راضی بودند از آن.
بعد آن چون تایم کاری تمام شده بود؛ همه از شرکت بیرون شدند. نیرا هم با ایسلا تصمیم گرفتند غذای شب را بیرون میل کنند.
نیرا: خوب ایسلا کجا بریم؟
ایسلا: نمی‌دانم والا! بگذار یک لحظه فکر کنم. آها یادم آمد دیروز دختران در شرکت حرف می‌زدند شنیدم در خیابان 'وایت هورس' یک رستوان جدید افتتاح شده.
همانجا می‌رویم؛ ببینیم چطور است‌.
نیرا: درست است! پس همانجا میبینم‌.
هر دو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
201
پسندها
447
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
نیرا گارسون را خواست و سفارش‌شان را دادند. بعد چند لحظه گارسون غذا را آورد. بعد تمام کردن غذا هردو سمت خانه رفتند. وقتی به خانه رسیدند کیف‌های‌شان را رو میز عسلی گذاشته و رو مبل نشستند.
نیرا: وای! امروز عجب روز پُر ماجرای بود خیلی خسته شدم.
ایسلا: امم واقعا پُر از اتفاقات عجیب بود.
اما خدا را شکر همه چیز به خوبی دوباره حل شد.
نیرا: برای فعلا حل شد اما این خبر حالا حالا‌ها تمام نمی‌شود.
ایسلا: من که دیگر بیدار بوده نمی‌توانم؛ چشمانم از فرط خسته‌گی بسته می‌شود.
نیرا: من هم همین‌طور. پس بریم بخوابیم اما! فردا باید نزد مادرت برای عذر خواهی بروی. نباید قهرتان طول بکشد.
ایسلا: درست است! صبح در موردش حرف می‌زنیم.
هر دو به سمت اتاق خواب رفتند و خوابیدند.
نیرا: ایسلا! ایسلا حله بیدار شو در خواب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 11)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا