مطالب جالب مطالب جالب | اشعار زیبا

  • نویسنده موضوع eva~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 177
  • بازدیدها 4,419
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #81
سبز خواهم شد،
میدانم،
میدانم،
میدانم...

- فروغ فرخزاد
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #82
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست
از راه وفا آمد و از راه جفا رفت...

- وحدت کرمانشاهی
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #83
آنقدر مدام خوابت را دیده‌ام
آنقدر راه رفته‌ام
آنقدر سخن گفته‌ام
آنقدر عشق ورزیده‌ام به سایه‌ات
که دیگر از تو هیچ چیز برایم نمانده است
فقط این برایم مانده
که سایه‌ای باشم میان سایه‌ها
که صدبار سایه‌تر باشم از سایه
سایه‌ای که می‌آید
و باز می‌آید
به زندگی آفتابی‌ات

- روبر دسنوس
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #84
یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

- سعدی
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #85
«کم دوست داشتن را
‏بلد نیستم.
‏تمام زخم‌های من
‏از دوست‌ داشتن‌های‌ زیاد من است.»

- دیدم ماداک
 
امضا : Amin~

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,635
پسندها
21,483
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #86
دیگر از من
هراسى نداشته باشید
زیرا که قلبم را
لابلاى کتابى ضخیم
خشک کرده‌ام

« قلب خشک شده
دیدم ماداک شاعر اهل ترکیه»
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,635
پسندها
21,483
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #87
وه! چه زیبا بود، اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ‌آمیز بودم
شاعری در چشم من می‌خواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می‌زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می‌ریخت بر دل‌های خسته
پیش رویم:
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر:
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه‌ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,635
پسندها
21,483
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #88
باید به فکر تنهایی خودم باشم
دست خودم را می‌گیرم و
از خانه بیرون می‌زنیم
در پارک
به جز درخن
هیچ کس نیست
روی تمام نیمکت‌های خالی می‌نشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خومان می‌افتم
...
و از خودم خواهش میکنم به خانه بازگردد

«محمد علی بهمنی»
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,635
پسندها
21,483
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #89
خاری ز گـلستان جهان چـیدم و رفتم
در دود دل سـوختـه پیچیـدم و رفتم
نادیده و نشناختـه چـون اشـک یتیمان
از دیده بـه نوک مـژه غـلتیدم و رفتم
نقـش هنـر مدعیـان خوانـدم و دیدم
وآیینـه ی صاحـب نظـران دیـدم و رفتم
باعشق زبان بازسر عـقـل و خـرد را
در مغلطـه و سفسطـه پیچیـدم و رفتم
با کوشش بسیـار ازین دفـتر مغلـوط
خواندم ورقی چند ونفهمیـدم و رفتم
گفتم ز حکیمـان ره این راز بپرسم
چون دیدمشان هیج نپرسیـدم ورفتم
اکنون که مهیای سفرگشته ام ای دوست
آن به که نگویم که چه ها دیدم و رفتم
افسانه چه خوانم؟چو یکی کرمک شبتاب
لختی به لجـن زاردرخشیـدم و رفتم
یارب تو مرا خواندی و خود راندی و من نیز
دامن ز جهـان تو فرا چیـدم و رفتم
گفتم چه بود راز ازل سرّابـد چیست
پاسخ نشنیـدم ز تو رنجیـدم و رفتم
گفتی نخورد گندم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
سطح
52
 
  • #90
گِردش همه جمع‌اند ولی جان‌به‌لبی نیست
تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست

چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است
ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست

انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید
این جامْ عتیقه‌ست شکستی، حلبی نیست

بی‌علت و یک‌باره دلم خون نشد از دوست
نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست

این شورشی از سلطه‌ی او خسته شد اما
یک ذره به دنبال جدایی‌طلبی نیست

سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک
گفتند که رفته‌ست سفر، چند شبی نیست!

- کاظم بهمنی
 
امضا : Amin~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
32
بازدیدها
1,160
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
229
پاسخ‌ها
28
بازدیدها
389
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
172
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
190

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا