- تاریخ ثبتنام
- 18/11/23
- ارسالیها
- 261
- پسندها
- 612
- امتیازها
- 4,113
- مدالها
- 7
سطح
7
- نویسنده موضوع
- #41
آهی از دهنم بیرون شد و از دستش کشیدم نشاندمش کنارم و گفتم:
- بخاطر الیور!
- چرا؟! مگر الیور این همه روز نبود که امروز بخاطر آن این جا نشستی؟
- چرا! بود اما امروز موضوع فرق دارد؛ خوب راستش...
آدریانا همهای اتفاقات دیروز را یکییکی برایش تعریف کرد و مایا هم با خط ژرفِ که در پیشانیاش به وجود آمده بود متحیر سمت آدریانا نگاه میکرد. تا اینکه حرفهای آدریانا تمام شد و مایا لب به سخن گشود:
- یعنی تهدیدت کرد! هرگز فکر نمیکردم که این طور یک شخص باشد. تهدید یعنی چه؟!
- من هم برای همین اینجا نشستم تا از معرض نگاههای شُوم آن دور باشم.
- تو هم اینقدر هراس نداشته باش ازش خوب در زمان قهر یک چیزی گفته و تمام شد دیگر؛ مگر شهر چپاول است اینجا که هر کی هر چی دلش خواست انجام دهد.
- آها درست...
- بخاطر الیور!
- چرا؟! مگر الیور این همه روز نبود که امروز بخاطر آن این جا نشستی؟
- چرا! بود اما امروز موضوع فرق دارد؛ خوب راستش...
آدریانا همهای اتفاقات دیروز را یکییکی برایش تعریف کرد و مایا هم با خط ژرفِ که در پیشانیاش به وجود آمده بود متحیر سمت آدریانا نگاه میکرد. تا اینکه حرفهای آدریانا تمام شد و مایا لب به سخن گشود:
- یعنی تهدیدت کرد! هرگز فکر نمیکردم که این طور یک شخص باشد. تهدید یعنی چه؟!
- من هم برای همین اینجا نشستم تا از معرض نگاههای شُوم آن دور باشم.
- تو هم اینقدر هراس نداشته باش ازش خوب در زمان قهر یک چیزی گفته و تمام شد دیگر؛ مگر شهر چپاول است اینجا که هر کی هر چی دلش خواست انجام دهد.
- آها درست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.