- تاریخ ثبتنام
- 18/11/23
- ارسالیها
- 234
- پسندها
- 528
- امتیازها
- 3,013
- مدالها
- 6
سطح
6
- نویسنده موضوع
- #21
موهایش هم مثل همیشه بالا زده بود. من هم چون یخن لباسم باز بود برای همین موهایم را دماسپی بسته بودم. بلاخره رقابت آغاز شد.
و اجرای سوم هم از ما بود. با آنکه بار اولم نبود اما نمیدانم ته دلم آرام بود. من شناور در افکارم بودم که حس کردم کسی دستم را گرفت؛ سرم را به پهلو گرداندم و الیور را کنارم دیدم؛ آهی کشیده و لب زدم:
- وای! تویی الیور ترسیدم.
- ببخشید قصد ترساندن نداشتم چون حس کردم استرس داری برای همین دستت را گرفتم.
نگران نباش بخیر مدال از آن ماست.
- ممنون! امیدوارم همین طور شود.
بلاخره زمان اجرای ما رسید و آهنگ پخش شد ما هم کمکم وارد استیج شدیم. خیلی خوب پیشمیرفت خیلی خوب باهم همآهنگ بودیم تا اینکه چشمم به تماشاچیان خورد؛ و یکباره همه چیز فراموشم شد دیگر حتی نای ایستادن هم...
و اجرای سوم هم از ما بود. با آنکه بار اولم نبود اما نمیدانم ته دلم آرام بود. من شناور در افکارم بودم که حس کردم کسی دستم را گرفت؛ سرم را به پهلو گرداندم و الیور را کنارم دیدم؛ آهی کشیده و لب زدم:
- وای! تویی الیور ترسیدم.
- ببخشید قصد ترساندن نداشتم چون حس کردم استرس داری برای همین دستت را گرفتم.
نگران نباش بخیر مدال از آن ماست.
- ممنون! امیدوارم همین طور شود.
بلاخره زمان اجرای ما رسید و آهنگ پخش شد ما هم کمکم وارد استیج شدیم. خیلی خوب پیشمیرفت خیلی خوب باهم همآهنگ بودیم تا اینکه چشمم به تماشاچیان خورد؛ و یکباره همه چیز فراموشم شد دیگر حتی نای ایستادن هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.